با عرض تبریک پیشاپیش به مناسبت عید سعید غدیر، اولین کتاب الکترونیکی تلفن همراه تحت عنوان ۴۰ حدیث غدیر(ساخته شده توسط خودم) را تقدیم به محضر مولایمان علی(ع) و خوانندگان محترم این وبلاگ می کنم. منتظر دریافت نقطه نظرات شما عزیزان در این خصوص خواهم بود.
حجم فایل ۱۴۳ کیلو بایت
* به دلیل حجم کم خیلی سریع دانلود می شود
* قابل نصب و اجرا روی اکثر گوشیهای همراه
همیشه سعی کرده ام اهل تملق و چاپلوسی نباشم اما باید اعتراف کنم که فارغ از تفاوت دیدگاهی که بنده در برخی مسائل سیاسی با حضرت حجت الاسلام و المسلمین نکونام-نماینده پر کار و پرتلاش خوانسار و گلپایگان در مجلس شورای اسلامی- دارم، حقیقتاً او را چهره ای استثنائی و فرصتی ویژه برای توسعه و پیشرفت دو شهرستان می دانم. قصد دارم در آینده ای نزدیک به دلایل خود در این خصوص به طور مفصل بپردازم.
اخیراً سایت اطلاع رسانی حجت الاسلام نکونام با عنوان «فردای گلسار» که برخی از اخبار ایشان را منتشر می کند، در ابتکاری زیبا به قرار دادن پاسخ پیامهای شهروندان با دستخط خود نماینده محترم نموده که این نشانگر اهمیت و احترام به یکایک مردم و موکلان ایشان و پاسخگویی به سوالات آنان علیرغم مشغله کاری فراوان این نماینده پرتلاش می باشد. ضمن عرض سپاس و خسته نباشید و آرزوی توفیق برای ایشان، جوابیه ای که در پاسخ به پیام بنده در رابطه با تونل خوانسار-فریدن را مرقوم فرموده اند، جهت استحضار شما عزیزان تقدیم می دارم:

با ذوق و شوق وارد دفتر شورا شد. برق شادی در چشمانش می درخشید. صدایش از خوشحالی می لرزید. ته دلش قند آب می شد.
آقای خامه هم با شوق خاصی او را به بنده معرفی کرد. قبلاً همدیگر را دیده بودند. برگه ای پشت و رو در دستش بود که در صفحه پشتی آن رتبه فرزندش را حول و حوش 800 در سهمیه منطقه نشان می داد. نتوانستم خوشحالیم را از این بایت پنهان کنم و به پدرش تبریک گفتم.
می خواست که برای انتخاب رشته راهنماییش کنم. درصدهای درسهای مختلفش را دیدم. شیمی حدود 80، فیزیک 50، زیست 75 ، ریاضی 42 بقیه را هم بالای 50 زده بود به جز یک درس که اصلا نزده بود و صفر بود. گفتم: افرین. چقدر خوب زده! پدر سریعاً پاسخ داد: ریاضیش خیلی خوبه. می گه اگه یه کم دیگه وقت داشتم ریاضی رو خیلی بالاتر از این می زدم. گفتم: واقعاً همین هم خیلی قابل تقدیره. یه دانش آموز با این بی امکاناتی واقعا گل کاشته.
طرف دیگر برگه را که نگاه کردم احساس کردم رتبه های مشخص شده در زیرگروه با رتبه نهایی خیلی همخوانی ندارند. با پدر مطرح کردم که ظاهراً منظورم را متوجه نشد. به هر حال به او شماره ام را دادم که شب پسرش برای صحبت در مورد رشته ها با من تماس بگیرد.
***
فکرم حسابی مشغول شده بود. واردسایت سازمان سنجش شدم و از روی کپی کارنامه که در اختیارم بود، کارنامه اش را بار دیگر روی اینترنت چک کردم. درست حدس زده بودم! بخش اول کارنامه با صفحه اول آن که پرینت شده بود و در اختیار بنده بود کاملاً مطابقت می کرد اما ...
اما ادامه کارنامه که در پشت صفحه چاپ شده بود تفاوت قابل توجهی را نشان می داد: درصدها کاملاً متفاوت بود! اشتباه نکرده باشم یک درس را منفی و دو درس را صفر زده بود و بالاترین درصدش از 41 تجاوز نمی کرد! ریاضی را هم 5.6 درصد زده بود!!! شستم خبردار شد که کاسه ای زیر نیم کاسه است! به احتمال زیاد بنده خدا پشت صفحه کپی کارنامه یکی دیگر را زده بود تا پدر بیچاره را بپیچاند!
***
ساعت 10 و نیم شب طبق قرارمان تلفن زنگ زد. خود پدر بیچاره تماس گرفت. بعد از حال و احوال پرسی سعی کردم کلمات را به گونه ای جفت و جور کنم که بنده خدا شوکه نشود. به هر حال او را متوجه کردم که ظاهراً اشتباهی در کارنامه صورت گرفته و رتبه فرزندش حدوداً 30 هزار با آنچه که کپی کارنامه حکایت داشت فرق می کند!! اصلاً باورش نمی شد. خدا نصیب کسی نکند، درک کردم که چقدر منقلب شد. آخر کار مأیوسانه عذرخواهی خداحافظی و قطع کرد.
خودم هم مانده بودم! نکته ای به ذهنم رسید. شماره اش را گرفتم دیدم گوشی را برداشت. عذرخواهی کردم و به عنوان یک کوچکتر به او گفتم: گرچه شاید پسر شما به خاطر اشتباهی که مرتکب شده مستحق تنبیه باشد اما این نکته را فراموش نکنید که کنکور به تنهایی فشارهای لازم را روی فرزند شما آورده و قطعاً همین فشار او را مجبور به انجام چنین عملی کرده پس خواهش می کنم کمی مراعات فرزندتان را بکنید. گفت: آخه صبح تاحالا به کلی آدم گفتم!! گفتم: مهم نیست. از همه مهمتر فرزند خود شماست. او در این موقعیت بیشتر به همدلی و کمک شما نیاز دارد سعی کنید او را درک کنید.
قول داد که به سخنانم عمل کند ( که البته امیدوارم عمل کرده باشد!)
بعد از گذاشتن گوشی با حالی گرفته به فکر فرو رفتم. به راستی هدف از کنکور چیست؟ زندگی برای کنکور است یاکنکور برای زندگی؟ اصلاً چرا زندگی آینده جوانان ایرانی باید به کنکور گره بخورد تا حدی که به خاطر فشارهای ناشی از آن حتی مجبور به تقلب و فریفتن دیگران شوند؟
آیا دانش آموزان ایرانی برای آینده خود کنکور می دهند یا برای خوشایند و فخر و مباهات پدران و مادرانشان؟!
خدا عاقبت همه آنان را ختم به خیر کند!

دومین سال فعالیت شوراها با تمام فراز و نشیبها طی شد. امیدوارم توانسته باشم امانتدار خوبی برای اعتماد مردم خوب و شهروندان عزیز بوده باشم.
به دلیل مشکلات سیستم و قطعی مداوم اینترنت، نوشتن مطلب کاملی در این باره میسر نشد. امیدوارم بتوانم مطالبی در این خصوص رابه زودی تقدیم کنم.
در اینجا بد نیست اشاره ای به یکی از سخنان ارزشمند حضرت امام(ره) داشته باشم:
«در هر صورت، مملكت بايد با دست خود مردم، با دست خود اشخاص، اداره بشود. و شهرها بايد به توسط خودتان اداره بشود،،؛ توسط خودتان آباد بشود. ننشينيد كنار بگوييد كه شوراي شهر درست شد، و برويم كنار. شوراي شهر خودش كاري نمي تواند. چند نفر آدمي است كه مثل ديگران، ضعيف است و نمي تواند كاري بكند. تا همه با هم نباشند، همه با هم دست به هم ندهند، نمي شود اين كارها انجام بگيرد. و اين وظيفه انساني ماست، كه كمك كنيم همه به هم؛ معاونت كنيم همه با هم؛ تا بلكه ان شاءالله كارها اصلاح بشود.»
(صحيفه امام(ره)، ج 10، ص 337)
سال گذشته با تصویب شورای شهر مقرر گردید آرم شهرداری خوانسار تغییر یابد. طی آگهی منتشره در این خصوص طرحهایی به شهرداری ارسال شد که نهایتاْ آرم زیر انتخاب گردید. قبل از نهایی شدن وتصویب شدن این آرم مشتاقم نظر دوستان به ویژه شهروندان عزیز را در این خصوص جویا و از نظرات و پیشنهادهای سازنده آنان بهره مند شوم.
تشریح آرم جدید پیشنهادی شهرداری خوانسار

تکرارنشانه های گنبدی شکل در دور آرم به عنوان نماد مذهب و همچنین با توجه به شباهت با سردر خانه های قدیمی از جمله منازل تاریخی حبیبی و ابهری نماد تاریخی بودن شهر خوانسار می باشد.
کتابهای باز در لایه های دوم آرم نماد علم و دانش هستند.
شمسه دور و میانی به شکلی انحنا یافته نماد فرهنگ میباشند.
بسته بودن آرم نشانگر محدوده و نمایانگر شهر بودن است.
وجود تقارن در آرم، نشانه نظم به عنوان یکی از ویژگی های اصلی شهر می باشد.
شمای کلی آرم بیانگر گل و فضای سبز و همچنین نمادی از هنراست.
رنگ اصلی آرم «سبز »به معنای آرامش، سرسبزی، تقدس،نشاط و شادابی می باشد.
آرم از سه رنگ اصلی پرچم جمهوری اسلامی تشکیل شده است.
نوشته «شهرداری خوانسار» با خط نستعلیق نشانه هنراصیل خوشنویسی خوانسار است.
لاله درادبیات ما نماد شهید و لاله سرنگون یکی از نشانه ها و شاخصه های ویژه ی خوانسار(گلستانکوه) است.
عدد 8 در باور شناسی و نماد شناسی كهن و باستانی ايران ، عددی است که با بهشت در پیونداست. نمادهای گنبدی شکل دور آرم 8 بار تکرار شده اند که اشاره ای بر بیت زیبای:«خوانسار مگو بگو بهشت است،خاکش به گلاب گل سرشته است»دارد.
عدد 1307 سال تاسیس شهرداری خوانسار را بیان می دارد.
یکی از دوستان همیشه می گوید که ببینید چه کسانی از عملکرد شما راضی و چه کسانی ناراضی هستند؟
اگر افراد خاص و خودبین و یا کسانی که منافعشان از کار درست شما به خطر افتاده، از دستتان ناراحت و بر آشفته اند قطعاً کارتان را درست انجام می دهید و اگر از شما صرفاً تعریف و تمجید می کنند بدانید کارتان صددرصد ایراد دارد.
دیروز یک نفر به شدت از بنده عصبانی و گلایه مند بود. لختی اندیشیدم دیدم دوستم راست می گفت! لبخند بر لبانم نشست!
قبل از هرچیز از خوانندگان عزیزی که خدای نکرده با اهداف خاص اقدام به نقل این مطلب و سایر مطالب وبلاگ می نمایند خواهشمندم به خاطر خدا و برای شهرمان خوانسار، جانب انصاف را نگاه داشته و مطالب را تحریف شده نقل نفرمایند!
این ها نمونه پیامکهایی است که حتماً شب یلدا برای شما رسیده یا برای یکی از آشنایان و یا بستگان ارسال کرده اید.
به مدد همراه اول و ایرانسل - که امروزه یکی از سرگرمی های بزرگ نسل های مختلف کشورند- شب یلدای امسال نیز بسیار مدرن و امروزی!!! همچون عیدهای رسمی دیگر کشور برگزار گردید. به طوری که می توان پیش بینی کرد که آمار پیامکهای ارسالی در این خصوص از 100 میلیون عبور نموده و بدین ترتیب شرکت ارتباطات سیار ایران بیشترین شادمانی حاصله از یلدا را از آن خود کند!!
چندی پیش در مبحث یلدا، نامه ای تقدیم شورا نمودم که در پستهای قبلی نیز آن را جهت اطلاع شما عزیزان گذارده ام. نامه ای برای یک حرکتی شاید انتحاری!! پیشنهاد برگزاری یک جشن عمومی برای یلدا. جشنی که با توجه به سابقه و قدمت یلدا در فرهنگ ما ایرانیان از اهمیت خاصی نزد خانواده ها برخوردار است تا جایی که دولتمردان نیز بدین نتیجه رسیدند تا با اعلام رسمی آن، مهر تاییدی بر لزوم حفظ و ارج نهادن به این سنت دیرینه ایرانیان زده باشند. در جلسات شورای فرهنگ عمومی و شورای عالی انقلاب فرهنگی کشور نام "یلدا" در جهت ثبت در تقویم رسمی کشور مصوب گردید و روز گذشته نیز طی آیینی رسمی، شب یلدا در زمره آثار ملی کشور توسط سازمان میراث فرهنگی و گردشگری کشور به ثبت رسید. مشغله کاری دوستان در شورا سبب شد مساله ی نامه را شخصاً با برخی نهادها یا ادارات فرهنگی در میان بگذارم اما آنچه که در گفت و گوهای فیمابین به چشم می خورد، این بود که مسوولین ذیربط در مراکز مذکور، قرار گرفتن در محوریت این موضوع را صراحتاً یا تلویحاً نپذیرفتند اما برای همکاری در حد توان اعلام آمادگی کردند مشروط بر این که موضوع از جای دیگری مطرح و شروع شود! دیدگاه و هدف بنده صرفاً برگزاری مراسمی سنتی و معنوی و در چارچوبی کاملاً تعریف شده با نظارت نهادهای فرهنگی شهر بود اما متاسفانه با مشخص نشدن متولی و محور اصلی این برنامه، همانگونه که پیش بینی می کردم، این اقدام عقیم ماند و یلدای امسال نیز در چارچوب خانه ها زندانی شد و همچنانکه که مقدمتاً اشاره شد بیشتر به سمت پیامکهای غالباً تکراری پیش رفت.
اما آنچه ذهن مرا به عنوان یک شهروند در این شهر می آزارد، نبودن سرگرمی ها و تفریحات سالم عمومی و گردهماییهای اجتماعی برای خانواده ها به ویژه در شش ماهه دوم سال است. به راستی جدا از سهمی که خود مردم عموماً در قالب هیئتهای مذهبی در برگزاری برخی مراسم و جشنهای مذهبی در شهر دارند نقش دولت و ادارات و نهادهای دولتی در شادی آفرینی در میان مردم چقدر بوده و هست؟ و متولیان امور به ویژه در بخش فرهنگ در شهر چه اقدامات فرهنگی خارج از روتینها و کلیشه های موجود و بخشنامه های ارسالی برای ایجاد شادمانی عمومی در شهرستان انجام داده اند؟ مسوولین و متولیان فرهنگی شهر برای حفظ سنتهای حسنه گذشتگان و حفظ میراث فرهنگی پیشینیان- که صرفاً به بناها و ساختمانها خلاصه و محدودنمی شود- چه اقداماتی انجام داده اند؟ (بنده حاضرم پاسخ دستگاههای مسوول را در این وبلاگ جهت اطلاع منتشر نمایم) بحث این نیست که اقدامی اصلاً انجام نشده یا نمی شود و امیدوارمطرح این سوالات تعبیر به انتقاد از دولت در آستانه انتخابات نشود! مساله این است که اگر اقداماتی هم انجام می شود چه میزان مخاطب عمومی را جذب خود نموده و در هویت بخشی به نسل جوان و نیز ایجاد روحیه نشاط و شادابی در بین شهروندان موثر بوده است؟ تاسف و سوال بنده در این است که حتی در صورت عدم اعتقاد احتمالی به برخی رویدادهای ملی، چرا در جشن های مذهبی از جمله اعیاد فطر، غدیر و قربان هم جشنهای عمومی همگانی -جدا از مساجد و هیئات- توسط نهادهای ذیربط انجام نمی شود؟ آیا صرف نصب یک پارچه یا بنر در مقابل ساختمان دستگاهها و ادارات و یا چند ریسه و لامپ ایجاد جشن و شادی و سرور می کند؟
به راستی در اجرای برنامه هایی از قبیل مورد فوق الذکر چه موانع و نگرانی هایی وجود دارد و چرا روحیه ابتکار و خلاقیت در بین مسوولین ما آن چنان که بایسته و شایسته است وجود ندارد؟ و یا اگر هم نیست از کارهای ابتکاری شهروندان استقبال جدی به عمل نمی آید؟ چه اشکال دارد نام شهر ما به عنوان مبدع یک حرکت زیبا در رسانه های گروهی مطرح گردد؟ آیا همیشه باید منتظر ماند تا دیگران به ما بگویند چکار کنیم؟
چندی پیش اطلاعیه ای از یکی از شهرهای مجاور به دستم رسید که یکی از کافی شاپهای شهر مذکور با حمایت ستاد اقامه نماز، بخشداری و شهرداری قصد پخت بزرگترین پیتزا را به مناسبت عید سعید قربان داشت. در دل به دست اندرکاران و مهم تر از آن حامیان این اقدام صدهابار افرین گفتم که چه زیبا روحیه شادی را در بین مردم تقویت نموده و غیر مستقیم به انجام امور فرهنگی در دل یک کار سمبلیک می پردازند. حتی با نگاهی به چشنهای مردمی در اعیاد مذهبی مانند عید سعید فطر در کشورهای اسلامی دیگر که از تلویزیون خودمان گاهی پخش می شود می بینیم که جشن و شادی همگانی در جامعه ما غریب و مظلوم واقع شده و این مساله نمود بیشتری را در شهر خوانسار دارد.
در پایان با توجه به روحیه همدلی مردم خوانسار در انجام امور جمعی که نمونه آن در سوگواریهای عمومی به ویژه مراسم عزادارای حضرت سیدالشهدا(ع) در ماههای محرم و صفر در سطح کشور کم نظیر است، انتظار می رود دستگاههای مسوول با برنامه ریزی صحیح و هدایت مردم به سمت شادیهای عمومی - و البته حلال! – زمینه های مساعدی را برای تحقق این امر در سطح شهرستان ایجاد نمایند. در این صورت است که بخش وسیعی از نگرانی های آنان از مسائلی چون"تهاجم فرهنگی دشمن و گرایش جوانان به سمت اعتیاد و ابتذال و ... " کاهش خواهد یافت. کافی است دل به دریا بزنند و دست به کار شوند.
هفته پژوهش و برنامه های مرتبط با آن و مسائل روز کشور و جهان، شاید خاطره یک اتفاق اجتماعی در کشور را پس از گذشت دو سال به فراموشی سپرده باشد!
دو سال پیش در چنین روزی شهروندان خوانساری همانند سایر هموطنان در سراسر کشور با امید به آینده ای بهتر و روشن تر و آرزوهایی بلند و شاید بر حسب تکلیف و وظیفه -و یا حتی برخی نیز از سر تعصب!- در پای صندوقهای رای حاضر شدند تا برای چهار سال عنان امور خود را به دست وکلای منتخب خود در مجموعه ای با نام شورای اسلامی شهر بسپارند.
در پایان چنین روزی رقابت انتخابات به سرانجام رسید و راهی پر فراز و نشیب فراروی منتخبین گشوده شد. در یک چشم بر هم زدن دو سال از اعلام نتایج انتخابات و قریب به 20 ماه از شروع به کار شوراها گذشت! در مدتی که سپری شد، اعضای شورا همواره کوشیدند تا حد توان و بر اساس آنچه که با خدای خود و موکلان خویش عهد بسته بودند و در چارچوب اختیارات تعریف شده از هیچ کوششی دریغ نورزند. گرچه برخی از دیدگاههای عمومی کاندیداها در حدود بیست ماه فعالیت شورا – به دلایلی که در فرصتی مقتضی بدان اشاره خواهد شد- هنوز به منصه ظهور و عمل نرسیده اما اقدامات ارزنده ای با حضور فعال شورا در عرصه های مختلف در شهرو شهرستان انجام شده که شاید ضعف اطلاع رسانی در خصوص آنها شهروندان را از این اقدامات بی خبر گذاشته است.
پیگیری طرحهای اساسی شهر از جمله: طرحهای توسعه گردشگری، بازسازی بازارهای شهر، طرح جامع شهر، تاسیس دانشگاه آزاد اسلامی، طرحهای تامین آب شرب و کشاورزی و پروژه فاضلاب شهری خوانسار، راههای ارتباطی شهرستان و کلیه پروژه های عام المنفعه خصوصی یا دولتی شهرستان در بیست ماهه گذشته گرچه بسیاری از آنها هنوز در مراحل آغازین راه است، گوشه هایی از حضور و عملکرد شورا در عرصه آبادانی شهرستان دوشادوش مردم بافرهنگ و مسوولین محترم شهرستان می باشد.
با این وجود متاسفانه گاهی اوقات، انتظارات و اظهارنظرهای سطحی در برخی مسائل و یا بروز برخی شایعات و اخبار ناصحیح روند کاری شورا را به حاشیه کشانیده و حتی موجب محدود کردن وظایف و اختیارات شوراها در عرصه های فکری و عملی مهمتر می گردد. به طور مثال برخی از شهروندان و یا حتی برخی از مسوولین عملکرد شورا را بیشتر معطوف و محدود به شهرداری دانسته و شورای شهر را به شورای شهرداری و نهادی موازی شهرداری قلمداد می کنند. گو این که شورا موظف است از جزئی ترین و ریزترین امور و مسائل شهرداری مطلع باشد و تمام اوقات خود را در مسائل این نهاد صرف نماید. (این اشتباهات گاهی به حدی است که حتی در برخی از جلسات رسمی با حضور نماینده شورا و شهرداری همواره انتظار همسو بودن نظرات شورا و شهرداری با هم می رود – که البته وجود آن مطلوب اما همیشه ایده ال نیست- و شخصیت حقوقی مستقل این دو از هم تمییز داده نمی شود) حال آنکه در شرح وظایف شوراها،نظارت کلان بر شهرداری و انجام وظایف محوله قانونی در حوزه شهرداری ها مطابق با ماده 71 قانون شوراها را باید جست و جو نمود که در این خصوص شورای شهر خوانسار همواره کوشیده است تا حدتوان با دقت و نظارت دقیق بر مصوبات خود و همسو نمودن اقدامات انجام شده در شهرداری به سمت قانونگرایی –بیش از پیش- زمینه های رضایتمندی شهروندان و ایجاد عدالت -تا حد امکان و توان- را فراهم نماید.
عدم تحقق مدیریت واحد شهری، که یکی از ضروری ترین نیازهای مدیریت در یک شهر برای ایجاد نظم و هماهنگی در میان دستگاههای اجرایی و خدمات عمومی از جمله شهرداری، برق، مخابرات، آب و فاضلاب، گاز و راهنمایی و رانندگی می باشد یکی از مسائل و دغدغه های اساسی شوراهاست که چنانچه زمینه اجرایی شدن ان فراهم گردد امکان نظارت و برنامه ریزی بیشتری برای بالا بردن سطح رضایت عمومی مردم در ارائه خدمات عمومی خواهد بود.
... حرف برای گفتن بسیار است اما توان حقیر برای نوشتن کافی نیست. خلاصه عرض کنم که با وجود گذشت قریب به ده سال از عمر شوراها، هنوز جایگاه قانونی شوراها در سطوح تصمیم گیری کاملاً مشخص نیست و تا استفاده کامل از توان شوراها راه زیادی مانده است. بی پرده بگویم به عنوان عضو کوچکی از شورا، راه رسیدن به برخی از دیدگاههای قبل از ورود به شورای خود را برای عملی شدن –بنا به دلایل مختلفی- بسیار مشکل می بینم اما هنوز اعتقاد دارم برای رسیدن به کمال و به نقاط ایده ال باید فکرهای بزرگ داشت. با این حال برای خدمت به آنان که چشم امید و دعای خیر نسبت به گامهای هرچند کوچک اما استوار این حقیر و همکاران بزرگوارم در شورای اسلامی شهر خوانسار دارند، از هیچ کوشش و تلاشی فروگذار نخواهم نمود.
فراموش نکنید که در این راه سخت همچنان به یاری شما عزیزان محتاجم چرا که:
مابه سرمنزل مقصود نخواهیم رسید
هم مگر پیش نهد لطف شماگامی چند
جا دارد ضمن تقدیر از شوراهای اول و دوم که به نوبه خود خدمات ارزنده ای را برای شهر عزیزمان خوانسار در حد توان خود انجام داده اند، از هم اکنون اندیشمندان و صاحبنظران و دلسوزان شهر به ویژه جوانان خوشفکر را برای حضوری فعال و با برنامه در دوره بعدی انتخابات شوراها که دو سال دیگر برگزار می گردد دعوت نمایم. امیدوارم بستری آماده تر برای حضور و فعالیت آنان در دوره چهارم شوراها فراهم گردد.
شايد براي خيلي ها -و چه بسا براي همه- قرار گرفتن در جايگاه متهم سخت باشد، اما به نظر بنده قرار داشتن در جايگاه يك قاضي از جايگاه فوق الذكر به مراتب سخت تر است.
تشخيص واقعيت و يافتن قانوني كه به استناد آن جرمي احراز شود و قياس موضوع اتهام و تطابق آن با قانون، شنيدن صحبتهاي دو طرف، بررسي مدارك و مستندات محكمه پسند و نهايتاً صدور حكم بر اساس اقناع وجدان قاضي و قضاوتي بر اساس عدل و قانون حقيقتاً كار سختي است. چه بسا يك اشتباه مي تواند حيثيتي را لكه دار كند و يا حقي را از رسيدن به ذيحق باز دارد.

نه! شايد هم اشتباه كنم. گاهي نشستن در جاي شاكي مسؤوليتي بسي دشوارتر از هردو را در بر خواهد داشت. كافي است شكايتي ناحق كني و يا خودت درست نداني براي چه شكايت مي كني و يا با برداشتي كاملاً نادرست از موضوعي طرح شكايت كني. آن وقت است كه شايد همچون غرقه اي كه هر لحظه به دنبال علفي براي روي آب ماندن مي كند مجبور مي شوي هر بار مطلبي تازه به عنوان شكايت عنوان كني براي آن كه حقانيت خود را ثابت كني! و واي بر حال تو اگر نتواني در دادگاه قيامت اين اشتباه را پاسخ گويي!
***
مولا علی(ع) فرماید: كار برادرت را به بهترين وجه آن تفسير و تعبير كن مگر اين كه كاري كند كه راه توجيه را بر تو ببندد و نسبت به سخنان او نيز مادامي كه راهي براي تفسير نيكو دارد گمان بد مبر.
***
باور مي كنيد هنوز درست نمي دانم اتهامم چيست و نشر اكاذيبي(!!) كه به اتهام آن در دادسرا و دادگاه حضور يافته ام كدامين قسمت را در بر مي گيرد؟
...
دنياي عجيبي است! ما با اينكه براي خودمان خطوط قرمز داريم و اين همه در نوشته هايمان دقت مي كنيم، خود سانسوري مي كنيم سعي مي كنيم به كسي توهين نكنيم، افترا نبنديم، دروغي منتشر نكنيم عاقبتمان اين مي شود كه بياييم در دادگاه به جرم نكرده محاكمه شويم، آنوقت همان مدعيمان راحت به خود اجازه مي دهد هرگونه خواست بگويد، بنويسد و ادعاي مظلوميت كند!!
بگذاريد باقي درد دلهايم بماند براي بعد از صدور راي دادگاه...
***
يك روز قبل از حضور در دادگاه به اتهام نشر اكاذيب(!!) در حالي كه لايحه دفاعيه را تنظيم مي كردم، با نيتي از عمق وجود فالي به ديوان پر اعجاز حافظ زدم –شايد باورتان نشود - در پرتو ابياتي از اين غزل عرفاني به كمال آرامش رسيدم:
بيا كه رايت منصورِ پادشاه رسيد نويد فتح و بشارت به مهر و ماه رسيد
جمال بخت ز روى ظفر نقاب انداخت كمال عدل به فرياد دادخواه رسيد
***
تا بعد...
با سلام، امروز بعد از مدتها آپ نشدن توانستم خدمت شما برسم. واقعيت امر اين بود كه مادربرد سيستمم بالاخره عمرش را كرد و بعد از چند سال همراهي با ما خداحافظي كرد و مجبور شدم يك سيستم جديد خريداري كنم. اميدوارم بتوانم خبرهاي خوبي در اين مدتي كه خدمت شما نبودم را تقديم شما كنم. پس تا بعد...
آی آدمها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید
یک نفر در آب دارد می سپارد جان
…
آهای آدمها! از شما گله دارم. از شماهایی که اسم شهرتان دارالمومنین است.
از گروهی از شما که مسلمانید اما سوره اخلاق نخوانده اید!از شماری از شما که بانگ یاحسینتان گوش فلک را در محرم کر می کند اما حسین را بعد از محرم فراموش کرده اید. با آندسته از شماهایی هستم که لبانتان که یاد و نام حسین را زمزمه می کرد امروز پر از تهمتهای ناروا شده است. تهمت و افترایی که حتی "اتهامی" هم بر آن صادر نشده تا برسد به "رای مجرمیت"
...
آهای آقای راننده ای که توی تاکسی با آب و تاب می نشینی و قصه می بافی و به قول خودت اخبار روز را تجزیه و تحلیل می کنی و خوشحال و خندان از مخاطبان معرکه ات چوب حراج به آبروی این و آن می زنی.
آهای همشهری، هموطن، عابر، سواره، پياده! دین و ایمانت را به آنچه شنیده ای مفروش و در گناه شایعه پراکنان شریک مشو!
آهای تویی که شایعه می سازی و به خیالت کسی نمی داند و کسی نمی بیند. خدا که می بیند! خدا را مي شناسي؟ خودت خوب می دانی چه می کنی اما چرا نمی خواهی قبول کنی که داری با آبروی یک انسان -نه با آبروي يك جامعه- بازی می کنی؟ باش تا کی چوب حراج به آبرویت بزنند.که گفته اند:
هرچه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی...
***
دوستان عزیزی که هاج و واج مانده و می پرسید چه خبر شده؟ تا جایی که من شورایی مطلعم، تا کنون هیچ اتفاقی در مجموعه شهرداری به نام اختلاس و سوء استفاده مالی و مسائلی از این دست -که بیان آن از عجایب هفتگانه هم عجیب تر است- نیفتاده و متاسفانه افرادی دارند با حیثیت پرسنل خدوم و زحمتکش شهرداری بازی می کنند. امیدوارم با پیگیریهای اداره محترم اطلاعات به زودی همه چیز بر مردم روشن شود و دست توطئه گران رو شود.
من انچه شرط بلاغ است با تو مي گويم ....تو خواه از سخنم پند گير و خواه ملال

شاید کم و بیش اطلاع داشته باشید که امسال یکصدمین سال تاسیس اولین شهرداری (بلدیه) در سراسر کشور گرامی داشته می شود و برنامه های مختلفی به همین مناسبت فراخور استعدادهای هر شهر و متناسب با بودجه و توان شهرداری انجام می گیرد.
شهرداری خوانسار نیز که یکی از شهرداریهای با سابقه کشور محسوب می گردد، امسال هشتادمین سال تولد خود را جشن خواهد گرفت. از دوستان عزیز خواننده این وبلاگ به ویژه جوانان خوش ذوق، درخواست دارم نظرات، طرحها و پیشنهادهای ارزنده خود برای هر چه بهتر برگزار کردن گرامیداشت هشتادمین سالگرد تاسیس شهرداری خوانسار را جهت ارائه به شهرداری در قسمت نظرات ثبت فرمایند. ذیلاً بعضی از طرحهایی که به نظر بنده در این راستا می تواند قابل استفاده باشد را تقدیم می کنم. (موارد ذیل صرفاً نظرات بنده است که پس از تکمیل و نیز افزودن طرحهای خوب شما عزیزان جهت انتخاب، به شهرداری پیشنهاد خواهد شد)
1- تجلیل از شهرداران و کارکنان قدیمی شهرداری خوانسار
2- انتخاب کارمند نمونه شهرداری به انتخاب مردم
3- انتخاب کارگر نمونه شهرداری توسط مردم
4- برپایی نمایشگاه عکس و اسناد قدیمی خوانسار
5- تهیه فیلم و کلیپهای تصویری از تاریخچه و عملکرد شهرداری از گذشته تا به حال- مصاحبه با شهرداران قدیمی و ...
6- مسابقه عکس و فیلم خوانسار – خوانسار در گذر زمان
7- برگزاری مسابقه وبلاگ نویسی و معرفی وبلاگهای برتر خوانسار
8- برگزاری مسابقه 80 متر نقاشی دیواری یا نقاشی 80 متری بر روی پارچه
9- برگزاری جشن 80 ساله ها و تجلیل از افراد 80 ساله و بالاتر شهر با عنوان 80+
10- برگزاری جنگ شادی
11- اجرای نمایشهای خیابانی با موضوع شهر، شهروند و شهرداری
12- اجرای سرود و موسیقی خوانساری
13- برپایی نمایشگاه آثار تجسمی، عکاسی، صنایع دستی و ...از خوانسار
14- انتخاب شهروندان نمونه
15- انتخاب محلات برتر
16- لحاظ نمودن تخفیفات ویژه در یک محدوده زمانی (به عنوان مثال تا 80 متر معاف از عوارض پروانه ساخت)
17- برگزاری مسابقه طرحهای برتر شهری
18- برگزاری جشن بادبادکها
19- رونمایی از ارم جدید شهرداری خوانسار
20- افتتاح ساختمان جدید شهرداری خوانسار
21- ارتباط مستقیم اینترنتی (چت) شهردار و اعضای شورا با جوانان
22- جشنواره غذاهای سنتی خوانسار
23- برگزاری یک دوره مسابقات ورزشی جام شهرداری
24- نصب تندیس یادمان هشتادمین سال در یکی از اماکن عمومی
25- تجلیل از قهرمانان خوانساری مسابقات و جشنواره های علمی، فرهنگی، هنری و ورزشی کشوری
26- ...
منتظر نظرات ارزنده شما هستم

عکس از این سایت
خدمت دوستان عزیزم در سراسر ایران به خصوص همشهریان خوب خوانساری، از شمال ایران(گیلان) عرض سلام و ادب دارم.
بر حسب توفیق دیدار آشنایان و خویشاوندان، نوروز امسال را هم در شمال ایرانم و از زیباییهای خدادادی این مرز و بوم بهره مند.
امیدورام به لطف خدا پس از بازگشت گزارش تصویری زیبایی از حال و هوای شمال، مخصوصاً عکسهایی دیدنی از دهکده میراث روستایی گیلان زمین را تقدیم شما عزیزان کنم.
امروز مخصوصاً برای بازدید وبلاگهای دوستان عزیز به کافی نت آمدم و در این فرصت کوتاه به وبلاگهای به روز شده که تعداد زیادی هم نبودند سر زدم. ظاهراً تعطیلات نوروزی بسیاری از وبلاگهای شخصی را هم با خود به تعطیلی کشانیده است.
امیدوارم سال جدید سالی پر خیر و برکت برای همه عزیزان به ویژه ایرانیان عزیز و خوانساریهای خوب باشد. شاد و پیروز و سرافراز باشید.
(ضمناً از عزیزانی که در هفته گذشته، از این وبلاگ بازدید و با نظرات ارزشمند خود اظهار لطف نموده اند سپاسگزارم)
We will open the book. Its pages are blank. We are going to put words on them ourselves. The book is called
Fill
Bring to u Joy and Prosperity for the whole Year,
And it's my New Year wish 4u Dear...
Wish u a VERY HAPPY NEW YEAR.
ضمن عرض تبریک نوروز به خوانندگان خوب این وبلاگ و آرزوی صحت و سلامت و داشتن روزگاری خوش برای شما در سال جدید، به استحضار می رسانم که به دلیل مسافرت، احتمالاً چند روزی در محضر شما نخواهم بود. قطعاً در طول سفر به یاد شما عزیزان خواهم بود. پیروز و شادکام و موفق باشید.
فرا رسیدن نوروز باستانی، یادآور شکوه ایران و یگانه یادگار جمشید جم بر همه ایرانیان پاک پندار، راست گفتار و نیک کردار خجسته باد.
چند سالی است کارت پستالهای نوروزی جای خود را به پیامک داده است. معمولا پیامکهای نوروزی چند روز قبل تر از نوروز شروع می شوند و در هنگام تحویل به اوج خود می رسند.
خیلی وقتهاست که دنبال پیامکی نوروزی برای ارسال به دوست و آشنا می گردید ولی ممکن است پیامک دلخواهتان را پیدا نکنید. اما امسال نگران نباشید. در بخش ادامه مطلب بیش از ۴۰ پیامک بهاری برایتان گذاشته ام که می توانید برای دوست و رفیق و آشنا ارسال کنید.
ضمناً در همین راستا بنده از طرف شرکت مخابرات دست تک تک شما را بوسیده و از اینکه در یک عزم ملی میلیاردها تومان پول بی زبان را در جیب مخابرات می کنید بی نهایت سپاسگزارم٪
فراموش نمی کنم که در آن جلسه با اشاره به مظلومیت جوانان اشاره کردم که اینگونه جلسات معمولاً ادامه دار نیست و به زودی به فراموشی سپرده می شود و همان هم شد.
بعد از این جلسه دیگر نه یادی از جوان شد نه مشاور جوان!!
طبق ابلاغ دولت در تمامي سازمانها، وزارتخانهها، استانداريها و فرمانداريها گروه مشاوران جوان فعاليت می کنند.
بر اساس بخشنامه، مشاوران جوان بايد سه تا هفت نفر باشند كه باتوجه به جمعيت و نياز متغير است.
هدف حضور اين مشاوران، استفاده مديران و سيستم اداري از قشر جوان، ورود نخبگان به دولت، ادغام تجربه مديران و تخصص جوانان، رشد مجموعه دولت براي پيشبرد عدالت محوري، رفع مشكلات مردم و شناسايي نخبگان و جوانان با ايده عنوان شده است.
قابل ذکر است که مشاوران داراي معاونتهاي طرح و برنامه، توسعه منابع نيروي انساني و اجرايي، دبير، قائم مقام و رييس گروه هستند.
اگر اشتباه نکنم دو روز پس از اعلام نتایج انتخابات شورا از فرمانداری بنده را خواستند و فرمی را در خصوص معرفی به عنوان مشاور جوان دادند تا آن را پر کنم.
کل ماجرا را در قسمت ادامه مطلب بخوانید
مدتی است برخی از شهروندان انتقادات خود در خصوص عملکرد فرمانداری و ادارات را به بنده نه به عنوان عضوی از شورا بلکه "مشاور جوان فرماندار" منتقل می کنند!
ضمن تکذیب این موضوع، به اطلاع می رساند بنده تا کنون به جز یک مورد، آنهم در جلسه ای نمادین به مناسبت روز جوان، نه به عنوان مشاور جوان و نه به عنوان یک عضو شورا از سوی فرماندار محترم دعوت به هیچگونه مشاوره ای در خصوص امور جوانان نشده ام!
پیرو پست قبلی وبلاگ به اطلاع خوانندگان عزیز می رساند: بعد از ظهر امروز که در جلسه شورا حضور یافتم، مطلع شدم که در اواخر ساعت اداری، دعوتنامه ای در خصوص جلسه فردا برای اعضای شورا و نیز شهردار و کلیه پرسنل شهرداری جهت حضور راس ساعت یک بعد از ظهر فردا در سالن هلال احمر، ارسال شده است.
ولیکن با توجه به جلسه "طرح جامع شهری خوانسار" که بنا به دعوت قبلی از استان، فردا در اصفهان تشکیل می گردد، حضور رییس شورا و شهردار در جلسه مذکور مقدور نیست. همچنین آقای میرشفیعی، عضو دیگر شورا نیز به دلیل عزیمت به نجف آباد، قادر به حضور در این جلسه نمی باشند.
مراتب جهت هرگونه پیش داوری و ایجاد شایعه در این خصوص به اطلاع کلیه عزیزان اعلام می گردد. ضمناً به نمایندگی از اعضای شورا، علاقمندی و ارادت خود به آقای الهام و دولت محترم را از این تریبون ابراز نموده و اعلام می دارم انشاءا... سایر اعضای شورا در این جلسه حضور خواهند یافت.
با عرض معذرت از غیبت طولانی مدت اینجانب که البته شاید دلیل اصلی آن بی مهری بلاگفا بود. تا جایی که خاطرات انتخابات به دلیل مشکلات بلاگفا کاملا ناتمام ماند و با توجه به گذشت ایام انتخابات ادامه ان را به فرصتی دیگر موکول می کنم.
اما در این مدت وبلاگهای خوانساری هم فعالیت چندان زیادی نداشتند.
راستی دوست عزیزمان، علی حقی وبلاگ شخصی اش را که انصافاً مخاطبان خوبی را جذب کرده بود رها کرد و رفت تا اجباراً دو سالی عمرش را در خدمت نظام وظیفه سپری کند. واقعاً جای بسی تاسف است که برنامه ریزی صحیحی برای استفاده بهینه از چنین نیروهای دانا و توانمند در مملکت ما وجود ندارد و به نظر بنده دوسال استفاده از فکر و توانایی افراد صاحب فکر و اندیشه خدمت بزرگتری به مملکت است تا اینکه در این مدت این افکار، خلاقیتها و نواندیشی ها عملاً بلوکه شود و از آن بهره لازم برده شود.
برای علی عزیز آرزوی توفیق دارم.
بدینوسیله درگذشت پدر بزرگوار مهندس قنادی، مدیرعامل شرکت اطلاع رسانی هامانت را تسلیت عرض نموده، از خداوند منان برای آن مرحوم طلب آمرزش و رحمت و برای خانواده و بازماندگان صبری جمیل مسئلت می دارم
نه از کفر و نه از دین می نویسم
نه از مهر و نه از کین می نویسم
دلم خون است می دانی برادر
دلم خون است، از این می نویسم

قیصر هم رفت
با دلی پر از خون، با لبی پر از حرفهای ناتمام...
بار دیگر دوبیتی زیبایش را که در دفتر شعرم به یادگار نوشته بود مرور می کنم.
10 سال پیش، دانشگاه شیراز، جشنواره شعر دانشجویی کشور
صبح یکی از دوستان خبر پروازش را داد، اشعار نابش – تا جاییکه حافظه یاری می داد_ به سرعت در ذهنم مرور می شد:
سراپا اگر زرد و پژمرده ايم ولي دل به پاييز نسپردهايم
چو گلدان خالي لب پنجره پر از خاطرات ترك خوردهايم
اگر خون دل بود ما خوردهايم اگرداغ دل بود ما ديدهايم
اگر دل دليل است آوردهايم اگرداغ شرط است ما بردهايم
اگر خنجر دوستان گردهايم اگر دشنه دشمنان گردنيم
گواهي بخواهيد اينك گواه همين زخمهايي كه نشمردهايم
دلي سربلند و سري سربه زير از اين دست عمري به سر بردهايم
و چه زیبا دل به پاییز نسپرد و رفت...
اکنون ما ماندیم و دفتری پر از حرفهای ناتمام
آه...ای دریغ و حسرت همیشگی....
ناگهان چه زود دیر می شود
هم انتقادی از یک دوست بی نام و نشان!!
سلام
فکر نمی کنید به جای اینکه به فکر آپدیت کردن وبلاگتون باشید باید یه فکری به حال شهرمون کنید
ببخشید که انتقادم خیلی تند بود ولی باید بگم باید بالاخره یه کاری واسه ی شهرمون انجام بدید
دهاقین: شما دوستان نظرتان را بدهید، تا من نظرم را خدمت شما عرض کنم.
مشغله های کاری شورا و ساعات کاری زیاد و جلسات پی در پی تقریبا هر روز (چنانچه جلسات متفرقه ای قبل از ان نباشد) از ساعت 5 تا 9 یا 10 شب و حتی گاهی بیش از آن، شاید مهمترین بهانه برای عدم به روزرسانی این وبلاگ در ظرف چند ماه اخیر بوده است.
ضمن عرض پوزش از همه شما دوستان عزیز سعی خواهم کرد که در فرصتهای آینده با مطالبی در خور شان شما عزیزان مخاطب به ویزه دوستان و همشهریان خوبم در خدمت شما باشم.
با سپاس از عنایات شما