قبل از هرچیز از خوانندگان عزیزی که خدای نکرده با اهداف خاص اقدام به نقل این مطلب و سایر مطالب وبلاگ می نمایند خواهشمندم به خاطر خدا و برای شهرمان خوانسار، جانب انصاف را نگاه داشته و مطالب را تحریف شده نقل نفرمایند!
این ها نمونه پیامکهایی است که حتماً شب یلدا برای شما رسیده یا برای یکی از آشنایان و یا بستگان ارسال کرده اید.
به مدد همراه اول و ایرانسل - که امروزه یکی از سرگرمی های بزرگ نسل های مختلف کشورند- شب یلدای امسال نیز بسیار مدرن و امروزی!!! همچون عیدهای رسمی دیگر کشور برگزار گردید. به طوری که می توان پیش بینی کرد که آمار پیامکهای ارسالی در این خصوص از 100 میلیون عبور نموده و بدین ترتیب شرکت ارتباطات سیار ایران بیشترین شادمانی حاصله از یلدا را از آن خود کند!!
چندی پیش در مبحث یلدا، نامه ای تقدیم شورا نمودم که در پستهای قبلی نیز آن را جهت اطلاع شما عزیزان گذارده ام. نامه ای برای یک حرکتی شاید انتحاری!! پیشنهاد برگزاری یک جشن عمومی برای یلدا. جشنی که با توجه به سابقه و قدمت یلدا در فرهنگ ما ایرانیان از اهمیت خاصی نزد خانواده ها برخوردار است تا جایی که دولتمردان نیز بدین نتیجه رسیدند تا با اعلام رسمی آن، مهر تاییدی بر لزوم حفظ و ارج نهادن به این سنت دیرینه ایرانیان زده باشند. در جلسات شورای فرهنگ عمومی و شورای عالی انقلاب فرهنگی کشور نام "یلدا" در جهت ثبت در تقویم رسمی کشور مصوب گردید و روز گذشته نیز طی آیینی رسمی، شب یلدا در زمره آثار ملی کشور توسط سازمان میراث فرهنگی و گردشگری کشور به ثبت رسید. مشغله کاری دوستان در شورا سبب شد مساله ی نامه را شخصاً با برخی نهادها یا ادارات فرهنگی در میان بگذارم اما آنچه که در گفت و گوهای فیمابین به چشم می خورد، این بود که مسوولین ذیربط در مراکز مذکور، قرار گرفتن در محوریت این موضوع را صراحتاً یا تلویحاً نپذیرفتند اما برای همکاری در حد توان اعلام آمادگی کردند مشروط بر این که موضوع از جای دیگری مطرح و شروع شود! دیدگاه و هدف بنده صرفاً برگزاری مراسمی سنتی و معنوی و در چارچوبی کاملاً تعریف شده با نظارت نهادهای فرهنگی شهر بود اما متاسفانه با مشخص نشدن متولی و محور اصلی این برنامه، همانگونه که پیش بینی می کردم، این اقدام عقیم ماند و یلدای امسال نیز در چارچوب خانه ها زندانی شد و همچنانکه که مقدمتاً اشاره شد بیشتر به سمت پیامکهای غالباً تکراری پیش رفت.
اما آنچه ذهن مرا به عنوان یک شهروند در این شهر می آزارد، نبودن سرگرمی ها و تفریحات سالم عمومی و گردهماییهای اجتماعی برای خانواده ها به ویژه در شش ماهه دوم سال است. به راستی جدا از سهمی که خود مردم عموماً در قالب هیئتهای مذهبی در برگزاری برخی مراسم و جشنهای مذهبی در شهر دارند نقش دولت و ادارات و نهادهای دولتی در شادی آفرینی در میان مردم چقدر بوده و هست؟ و متولیان امور به ویژه در بخش فرهنگ در شهر چه اقدامات فرهنگی خارج از روتینها و کلیشه های موجود و بخشنامه های ارسالی برای ایجاد شادمانی عمومی در شهرستان انجام داده اند؟ مسوولین و متولیان فرهنگی شهر برای حفظ سنتهای حسنه گذشتگان و حفظ میراث فرهنگی پیشینیان- که صرفاً به بناها و ساختمانها خلاصه و محدودنمی شود- چه اقداماتی انجام داده اند؟ (بنده حاضرم پاسخ دستگاههای مسوول را در این وبلاگ جهت اطلاع منتشر نمایم) بحث این نیست که اقدامی اصلاً انجام نشده یا نمی شود و امیدوارمطرح این سوالات تعبیر به انتقاد از دولت در آستانه انتخابات نشود! مساله این است که اگر اقداماتی هم انجام می شود چه میزان مخاطب عمومی را جذب خود نموده و در هویت بخشی به نسل جوان و نیز ایجاد روحیه نشاط و شادابی در بین شهروندان موثر بوده است؟ تاسف و سوال بنده در این است که حتی در صورت عدم اعتقاد احتمالی به برخی رویدادهای ملی، چرا در جشن های مذهبی از جمله اعیاد فطر، غدیر و قربان هم جشنهای عمومی همگانی -جدا از مساجد و هیئات- توسط نهادهای ذیربط انجام نمی شود؟ آیا صرف نصب یک پارچه یا بنر در مقابل ساختمان دستگاهها و ادارات و یا چند ریسه و لامپ ایجاد جشن و شادی و سرور می کند؟
به راستی در اجرای برنامه هایی از قبیل مورد فوق الذکر چه موانع و نگرانی هایی وجود دارد و چرا روحیه ابتکار و خلاقیت در بین مسوولین ما آن چنان که بایسته و شایسته است وجود ندارد؟ و یا اگر هم نیست از کارهای ابتکاری شهروندان استقبال جدی به عمل نمی آید؟ چه اشکال دارد نام شهر ما به عنوان مبدع یک حرکت زیبا در رسانه های گروهی مطرح گردد؟ آیا همیشه باید منتظر ماند تا دیگران به ما بگویند چکار کنیم؟
چندی پیش اطلاعیه ای از یکی از شهرهای مجاور به دستم رسید که یکی از کافی شاپهای شهر مذکور با حمایت ستاد اقامه نماز، بخشداری و شهرداری قصد پخت بزرگترین پیتزا را به مناسبت عید سعید قربان داشت. در دل به دست اندرکاران و مهم تر از آن حامیان این اقدام صدهابار افرین گفتم که چه زیبا روحیه شادی را در بین مردم تقویت نموده و غیر مستقیم به انجام امور فرهنگی در دل یک کار سمبلیک می پردازند. حتی با نگاهی به چشنهای مردمی در اعیاد مذهبی مانند عید سعید فطر در کشورهای اسلامی دیگر که از تلویزیون خودمان گاهی پخش می شود می بینیم که جشن و شادی همگانی در جامعه ما غریب و مظلوم واقع شده و این مساله نمود بیشتری را در شهر خوانسار دارد.
در پایان با توجه به روحیه همدلی مردم خوانسار در انجام امور جمعی که نمونه آن در سوگواریهای عمومی به ویژه مراسم عزادارای حضرت سیدالشهدا(ع) در ماههای محرم و صفر در سطح کشور کم نظیر است، انتظار می رود دستگاههای مسوول با برنامه ریزی صحیح و هدایت مردم به سمت شادیهای عمومی - و البته حلال! – زمینه های مساعدی را برای تحقق این امر در سطح شهرستان ایجاد نمایند. در این صورت است که بخش وسیعی از نگرانی های آنان از مسائلی چون"تهاجم فرهنگی دشمن و گرایش جوانان به سمت اعتیاد و ابتذال و ... " کاهش خواهد یافت. کافی است دل به دریا بزنند و دست به کار شوند.