|
روز هفته |
اذان صبح |
طلوع آفتاب |
اذان ظهر |
غروب آفتاب |
اذان مغرب |
نيمه شب |
|
يك شنبه |
5:11 |
6:37 |
13:11 |
19:45 |
20:03 |
0:28 |
|
دو شنبه |
5:11 |
6:38 |
13:11 |
19:44 |
20:02 |
0:28 |
|
سه شنبه |
5:12 |
6:38 |
13:11 |
19:43 |
20:01 |
0:28 |
|
چهار شنبه |
5:13 |
6:39 |
13:11 |
19:42 |
20:00 |
0:28 |
|
پنج شنبه |
5:14 |
6:40 |
13:10 |
19:40 |
19:58 |
0:28 |
|
جمعه |
5:15 |
6:40 |
13:10 |
19:39 |
19:57 |
0:28 |
|
شنبه |
5:16 |
6:41 |
13:10 |
19:38 |
19:56 |
0:27 |
|
يك شنبه |
5:17 |
6:42 |
13:09 |
19:37 |
19:55 |
0:27 |
|
دو شنبه |
5:18 |
6:42 |
13:09 |
19:35 |
19:53 |
0:27 |
|
سه شنبه |
5:19 |
6:43 |
13:09 |
19:34 |
19:52 |
0:27 |
|
چهار شنبه |
5:19 |
6:44 |
13:08 |
19:33 |
19:51 |
0:27 |
|
پنج شنبه |
5:20 |
6:44 |
13:08 |
19:31 |
19:49 |
0:26 |
|
جمعه |
5:21 |
6:45 |
13:08 |
19:30 |
19:48 |
0:26 |
|
شنبه |
5:22 |
6:46 |
13:07 |
19:29 |
19:47 |
0:26 |
|
يك شنبه |
5:23 |
6:46 |
13:07 |
19:27 |
19:45 |
0:26 |
|
دو شنبه |
5:24 |
6:47 |
13:07 |
19:26 |
19:44 |
0:25 |
|
سه شنبه |
5:24 |
6:48 |
13:06 |
19:25 |
19:42 |
0:25 |
|
چهار شنبه |
5:25 |
6:48 |
13:06 |
19:23 |
19:41 |
0:25 |
|
پنج شنبه |
5:26 |
6:49 |
13:06 |
19:22 |
19:40 |
0:24 |
|
جمعه |
5:27 |
6:49 |
13:05 |
19:21 |
19:38 |
0:24 |
|
شنبه |
5:28 |
6:50 |
13:05 |
19:19 |
19:37 |
0:24 |
|
يك شنبه |
5:28 |
6:51 |
13:05 |
19:18 |
19:36 |
0:24 |
|
دو شنبه |
5:29 |
6:51 |
13:04 |
19:17 |
19:34 |
0:23 |
|
سه شنبه |
5:30 |
6:52 |
13:04 |
19:15 |
19:33 |
0:23 |
|
چهار شنبه |
5:31 |
6:53 |
13:04 |
19:14 |
19:31 |
0:23 |
|
پنج شنبه |
5:32 |
6:53 |
13:03 |
19:12 |
19:30 |
0:22 |
|
جمعه |
5:32 |
6:54 |
13:03 |
19:11 |
19:29 |
0:22 |
|
شنبه |
5:33 |
6:55 |
13:03 |
19:10 |
19:27 |
0:22 |
|
يك شنبه |
5:34 |
6:55 |
13:02 |
19:08 |
19:26 |
0:22 |
|
دو شنبه |
5:35 |
6:56 |
13:02 |
19:07 |
19:25 |
0:21 |
|
سه شنبه |
4:35 |
5:57 |
12:01 |
18:06 |
18:23 |
23:21 |
۱- مراسم روز خبرنگار با دعوت خانه مطبوعات و خبرنگاران خوانسار در کانون شهید بهشتی برگزار شد.
۲- فرماندار، اعضای شورای شهر، نماینده شهردار، رییس ارشاد، مسؤول دفتر نماینده مجلس و تعداد معدودی از مسؤولین ادارات یا نمایندگان آنان و چند تن از اهالی مطبوعات و خبرنگاران یا خانواده های آنان مهمان این جلسه بودند.
۳- انجام پذیرایی و تدارکات این جلسه با خود خبرنگاران بود!
۴- علیرغم اعلام جلسه در ساعت ۱۰ هیچ کدام از مدعوین سر وقت در سالن حضور نیافتند!
۵- اولین مهمانان واردشده اعضای شورای شهر بودند.
۶- نمایشگاهی از آثار مطبوعات و خبرنگاران خوانسار در حاشیه سالن برگزار شده بود که بسیار توجه مهمانان را به خود جلب نمود.
۷- قدیمی ترین اخبار مربوط به خبرنگار پیشکسوت، آقای عزت الله امیری و مربوط به سال ۱۳۳۹ بود.
۸- سخنرانان جلسه اقای فرماندار، مسؤول ارشاد و دبیر خانه مطبوعات بودند.
۹- مدعوین استانی ارشاد در مراسم دیروز حاضر نبودند. شریعتی علت این غیبت را مراسم خبرنگار در اصفهان اعلام کرد.
۱۰- مهدی، دبیر خانه مطبوعات و خبرنگاران خوانسار گفت: ۳۶۵ روز از سال ما به حرف مسؤولین گوش داده ایم انتظار داریم ۲ ساعت حوصله شنیدن صحبتهای ما را داشته باشند.
۱۱- مهدی حاجی زکی، جوان خوش ذوق و شاعر توانای خوانساری، که اجرای مراسم رابر عهده داشت در بخشی از مراسم با اعلام این که همه از تریبون استفاده می کنند بنده می خواهم سوء استفاده کنم، قطعه شعر زیبایی به گویش خوانساری ارائه نمود که بسیار مورد توجه واقع شد.
۱۲- در پایان مراسم لوح و هدایایی از سوی فرمانداری، ارشاد، شورای شهر و شهرداری تقدیم تعدادی از خبرنگاران و مطبوعاتی های شهرستان شد!
۱+۱۲- علیرغم این که آثار یکی از خبرنگاران احتمالاً فعال سابق شهرستان و وبلاگ نویس فعلی و عضو هیئت مدیره خانه مطبوعات و خبرنگاران در نمایشگاه در معرض دید مدعوین قرار گرفته بود، نامبرده از لیست خبرنگاران معرفی شده توسط ارشاد (انشاءا... که سهواً)حذف شده بود!!
۱۴- خبرنگاران در پایان مراسم با تعدادی از مسؤولین عکس یادگاری گرفتند.
با ذوق و شوق وارد دفتر شورا شد. برق شادی در چشمانش می درخشید. صدایش از خوشحالی می لرزید. ته دلش قند آب می شد.
آقای خامه هم با شوق خاصی او را به بنده معرفی کرد. قبلاً همدیگر را دیده بودند. برگه ای پشت و رو در دستش بود که در صفحه پشتی آن رتبه فرزندش را حول و حوش 800 در سهمیه منطقه نشان می داد. نتوانستم خوشحالیم را از این بایت پنهان کنم و به پدرش تبریک گفتم.
می خواست که برای انتخاب رشته راهنماییش کنم. درصدهای درسهای مختلفش را دیدم. شیمی حدود 80، فیزیک 50، زیست 75 ، ریاضی 42 بقیه را هم بالای 50 زده بود به جز یک درس که اصلا نزده بود و صفر بود. گفتم: افرین. چقدر خوب زده! پدر سریعاً پاسخ داد: ریاضیش خیلی خوبه. می گه اگه یه کم دیگه وقت داشتم ریاضی رو خیلی بالاتر از این می زدم. گفتم: واقعاً همین هم خیلی قابل تقدیره. یه دانش آموز با این بی امکاناتی واقعا گل کاشته.
طرف دیگر برگه را که نگاه کردم احساس کردم رتبه های مشخص شده در زیرگروه با رتبه نهایی خیلی همخوانی ندارند. با پدر مطرح کردم که ظاهراً منظورم را متوجه نشد. به هر حال به او شماره ام را دادم که شب پسرش برای صحبت در مورد رشته ها با من تماس بگیرد.
***
فکرم حسابی مشغول شده بود. واردسایت سازمان سنجش شدم و از روی کپی کارنامه که در اختیارم بود، کارنامه اش را بار دیگر روی اینترنت چک کردم. درست حدس زده بودم! بخش اول کارنامه با صفحه اول آن که پرینت شده بود و در اختیار بنده بود کاملاً مطابقت می کرد اما ...
اما ادامه کارنامه که در پشت صفحه چاپ شده بود تفاوت قابل توجهی را نشان می داد: درصدها کاملاً متفاوت بود! اشتباه نکرده باشم یک درس را منفی و دو درس را صفر زده بود و بالاترین درصدش از 41 تجاوز نمی کرد! ریاضی را هم 5.6 درصد زده بود!!! شستم خبردار شد که کاسه ای زیر نیم کاسه است! به احتمال زیاد بنده خدا پشت صفحه کپی کارنامه یکی دیگر را زده بود تا پدر بیچاره را بپیچاند!
***
ساعت 10 و نیم شب طبق قرارمان تلفن زنگ زد. خود پدر بیچاره تماس گرفت. بعد از حال و احوال پرسی سعی کردم کلمات را به گونه ای جفت و جور کنم که بنده خدا شوکه نشود. به هر حال او را متوجه کردم که ظاهراً اشتباهی در کارنامه صورت گرفته و رتبه فرزندش حدوداً 30 هزار با آنچه که کپی کارنامه حکایت داشت فرق می کند!! اصلاً باورش نمی شد. خدا نصیب کسی نکند، درک کردم که چقدر منقلب شد. آخر کار مأیوسانه عذرخواهی خداحافظی و قطع کرد.
خودم هم مانده بودم! نکته ای به ذهنم رسید. شماره اش را گرفتم دیدم گوشی را برداشت. عذرخواهی کردم و به عنوان یک کوچکتر به او گفتم: گرچه شاید پسر شما به خاطر اشتباهی که مرتکب شده مستحق تنبیه باشد اما این نکته را فراموش نکنید که کنکور به تنهایی فشارهای لازم را روی فرزند شما آورده و قطعاً همین فشار او را مجبور به انجام چنین عملی کرده پس خواهش می کنم کمی مراعات فرزندتان را بکنید. گفت: آخه صبح تاحالا به کلی آدم گفتم!! گفتم: مهم نیست. از همه مهمتر فرزند خود شماست. او در این موقعیت بیشتر به همدلی و کمک شما نیاز دارد سعی کنید او را درک کنید.
قول داد که به سخنانم عمل کند ( که البته امیدوارم عمل کرده باشد!)
بعد از گذاشتن گوشی با حالی گرفته به فکر فرو رفتم. به راستی هدف از کنکور چیست؟ زندگی برای کنکور است یاکنکور برای زندگی؟ اصلاً چرا زندگی آینده جوانان ایرانی باید به کنکور گره بخورد تا حدی که به خاطر فشارهای ناشی از آن حتی مجبور به تقلب و فریفتن دیگران شوند؟
آیا دانش آموزان ایرانی برای آینده خود کنکور می دهند یا برای خوشایند و فخر و مباهات پدران و مادرانشان؟!
خدا عاقبت همه آنان را ختم به خیر کند!
امروز روز جوان است. تقویم این را می گوید.
روزی که برای گرامیداشت آن الزاماً باید جلسه ای گرفته شود، گرچه مصوباتش در حد شعار باقی بماند و چه بسا با گذشت این روز، هم جوان و هم مذاکرات و مصوبات پیرامون وی به بوته فراموشی سپرده شود.
ناگهان همه چاره اندیشی می کنند تا کاری برای جوانان انجام دهند و مقام و منزلت وی را ارج نهند که البته مهمترین اقدام در این راستا انتخاب جوانان نمونه است! انتخابی بی ضابطه و بی معیار! برای این حرف دلیل دارم. چرا که یکی از مهمترین دلایل انتخاب جوان نمونه الگودهی و ایجاد انگیزه در سایر جوانان برای رشد و ارتقاست. اصولاً برای ایجاد این انگیزه باید معیارهایی را قبلاً معرفی و به جوانان ارائه نمود تا آنها بر اساس شایستگی ها و توانمندیهای خود و در چارچوب معیارهای تعریف شده بتوانند خود را عرضه کنند و رفتار و منش آنان بتواند الگویی برای دیگر جوانان باشد. این در حالی است که معمولاً بدون هیچ گونه پیش زمینه قبلی در این خصوص و بدون انجام هیچ گونه مقدماتی اصولی در فاصله ای بسیار کوتاه، ناگهان یادمان می آید که روز جوان در پیش است و در کمال دستپاچگی دست به انتخاب جوان آن هم از نوع نمونه در چند دسته بندی خاص می زنیم. و چه بسیار جوانانی که در این دسته بندی ها حذف شده و یا به باد فراموشی سپرده می شوند و چه بسیار جوانانی که در تعاریف ما جایی برای ابراز خود ندارند.
.jpg)
به راستی تعریف جامعه از جوان چیست؟و محدوده جوانی را چه کسی تعریف می کند؟ و چه کسی می تواند تشخیص دهد یک جوان از دیگری نمونه تر است؟
و جوان ایرانی در جامعه امروز و به ویژه در میان چهره های سیاسی چه جایگاهی دارد؟
چرا وقتی هدف استفاده سیاسی و ابزاری از جوان است، جوانان همه اهمیت و صلاحیت دارند اما به محض این که مصلحت ایجاب می کند از بی تجربگی و سست پیمان بودن جوانان سخن می گوییم و جوانی را با «خام بودن» مترادف می دانیم؟ نمونه اش همین مصاحبه آقای عطریانفر، این بزرگ مرد عالم سیاست، که در بخشی از سخنان امشب خود – در آستانه روز جوان- گفت حرفی که بنده می زنم با حرف یک جوان 22 ساله دانشجو فرق می کند!! (نقل به مضمون)
مساله سد معبر منحصر به شهر خوانسار نیست اما رفع آن به یکی از معضلات اساسی مردم از یک سو و مسؤولین این شهر از سوی دیگر شده است.
اعتراضات فراوان شهروندان و فشارهای مکرر شورا و برخی مسؤولین شهر از جمله فرماندار بر شهرداری در خصوص رفع این معضل اجتماعی هرگز منجر به حل این مسأله نشده به گونه ای که به جز چند روزی در اوایل سال گذشته، پیاده روها و یا در برخی نقاط خیابانهای خوانسار هیچ گاه نتوانسته دوری سد معبر، این یار دیرین خود را تحمل نمایند.
عمده ترین اصناف مسبب سد معبر، صنف میوه و تره بار هستند به طوری که برخی از کسبه این صنف با تملک غاصبانه پیاده روها گویی بخش عمده واحد صنفی خود را به پیاده رو و بخشی از خیابان مقابل آن اختصاص داده و به حقوق حقه شهروندان یعنی استفاده از پیاده رو تجاوز نموده اند. این تجاوز به حدی است که گاهی عبور دو عابر از کنار یکدیگر در پیاده رو میسر نیست و از طرفی با وجود کمبود مکان پارک خودرو در خیابان امام خوانسار، توقف دائم خودروهای حامل میوه از اوایل صبح تا شب در مقابل این واحدهای صنفی جایی برای خودروهای شهروندانی که نیاز به توقف موقت برای انجام امور روزمره خود دارند باقی نمی گذارد. در حقیقت مغازه های این سری افراد به سه قسمت داخلی(مغازه)، میانی (پیاده رو) و خارجی!(خیابان) تقسیم شده است!
جمع اوری سد معبر توسط شهرداری گرچه روزانه به صورت کج دار و مریز در حال انجام است اما هرگز نتوانسته رضایت عموم را به همراه داشته باشد. نحوه برخورد با سد معبر حتی مورد رضایت برخی از اعضای شورای شهر هم نبوده و نیست و موضوعی است که به کرات مورد بحث قرار گرفته است.

اما آنچه بنده را امروز به نوشتن این مطلب واداشت توقفی کوتاه به موازات یکی از خودروهای میوه فروش (توقف دوبل) به لحاظ عدم وجود محلی برای توقف در کنار خیابان بود. در آینه خودرو که نگاه می کردم ملاحظه می نمودم علیرغم خط کشی جدید خطوط میانی خیابانهای اصلی شهر از جمله خیابان امام (آنهم به صورت موازی و دوبل) و ممنوعیت مطلق تردد خودروها از روی لاین وسط به لحاظ بسته و دوبل بودن آن اکثر خودروها از روی خط و حتی کمی آنطرفتر عبور می کردند.
اما آیا مشکل از رانندگان بود؟ به راستی که خیر. وقتی از میدان امام به سمت پایین (ضلع شمالی) با این عرض کم خیابان ردیفی از تاکسی و متعاقب آن می نی بوس و پارکهای دوبل پی در پی مشاهده می شود، رانندگان بی نوا چگونه از خیابان باید عبور کنند؟
کشیدن خطوط ممتد و موازی جدید در سرتاسر خیابان از یک سو و از سویی دیگر اقدام به نصب تابلوی «در سرتاسر مسیر فروش بار ممنوع» در همین خیابان توسط شهرداری که بنا به دستور راهنمایی و رانندگی صورت گرفته است، نشان از عزمی جزم برای پیاده کردن قانون در این خیابان دارد. اما انچه مهم تر از این هزینه کردن هاست عملی کردن و الزام شهروندان به رعایت قوانین موضوعه در این خصوص است. گرچه رعایت قانون وظیفه یکایک شهروندان است اما متاسفانه الزام بسیاری از شهروندان به اجرای قانون بدون توسل به راهکارهای قانونی امکان پذیر نیست. به همین دلیل است که حتی درست در پای تابلوهای مورد اشاره به راحتی می توان وانت باری را در حال فروش میوه مشاهده نمود بدون این که کمترین توجهی به قانون نقش بسته بر روی تابلوی بالای سر خود داشته باشند و این یعنی خنثی بودن قانون!

در همین وضعیت است که قانون خود به خود بی حرمت می شود و توقفهای بی حد و مرز خودروها در خیابان منجر به قانون شکنی دیگری یعنی عبور رانندگان دیگر از لاین وسط به سمت مخالف خواهد شد.
به راستی مسؤول حفظ حرمت قانون چه کسانی هستند؟ و چرا قصه سد معبر در خوانسار پایانی ندارد؟ آیا رسالت شهرداری در قصه سد معبر جمع آوری چند کالای کوچک از برخی دست فروشان بی نوا و وظیفه ماموران راهنمایی و رانندگی ایستادن در میدان و جریمه رانندگان صرفاً به واسطه فراموشی بستن کمربند ایمنی است؟
گرچه انجام این وظایف نیز در راستای وظایف قانونی است که بر عهده این دو ارگان گذارده شده است اما انتظار بنده به «عنوان یک شهروند»، از شورا، شهرداری، مدیریت راهنمایی و رانندگی و سایر مسؤولین از جمله فرمانداری، نیروی انتظامی و دادگستری آن است که با عزمی جزم تر برای ریشه کن نمودن این معضل چاره ای اساسی اندیشیده و با بررسی و کالبدشکافی علل عدم توفیق در رفع این معضل اجتماعی، راهکاری اجرایی برای حل آن اتخاذ نمایند.
در این زمینه شهرداری و راهنمایی و رانندگی باید جدیت بیشتری بدون رودربایستی و ملاحظات خاص نشان دهند و بیش از این زمینه را برای فرصت طلبی برخی آقایان فراهم نسازند.
امید است کسبه محترم به ویژه صنف محترم میوه و تره بار نیز با احترام به حقوق شهروندان، با همکاری و تفاهم زمینه تحقق این امر مهم را عملاً و برای همیشه فراهم نمایند.
فراموش نکنیم که در یک شهر زندگی می کنیم و زندگی شهری باید تابع اصول و ضوابط و قوانین شهری باشد.
* توضیح: عکسهای فوق مربوط به خوانسار نمی باشد

... در مرداد ۸۷ مورد بهره برداری قرار گرفت [!!؟]
اشاره: صبح دیروز چهارشنبه بنابه دعوت آقای موسوی رییس جدید دانشگاه پیام نور خوانسار، جلسه ای به منظور برنامه ریزی برای برگزاری همایش کشوری چهره های ماندگار خوانسار به مناسبت روز وحدت حوزه و دانشگاه با حضور امام جمعه، حضرت حجت الاسلام و المسلمین علوی، بخشدار مرکزی و تعدادی از روسای ادارات در دانشگاه پیام نور برگزار گردید. در این جلسه پس از بحث و تبادل در خصوص مسائل و مشکلات برگزاری چنین همایشی با توجه به عظمت کار و همچنین نیاز به فرصت زیاد و بودجه بسیار بنده نیز به عنوان عضوی از شورا مطالبی را بیان نمودم که جهت استحضار دوستان عزیز در این جا عیناً معروض می دارم:
با عرض سلام و ادب خدمت همه دوستان بزرگوار.
گفتنی ها را تقریبا دوستان فرمودند. من اول باید از آقای موسوی تقدیر و تشکر کنم. به هر حال ایشان کاری را می خواهند شروع کنند که ما نکردیم. درست است که ما یکی دو کنگره داشتیم که در نوع خود کنگره های خوبی بودند: کنگره بزرگداشت علمای بزرگ خوانسار یا نکوداشت دبیرستان شریعتی که کار خیلی خوبی بود که واقعاً رضایت عمومی را در سطح شهر به همراه داشت اما به هرحال واقعیت این است که جناب آقای موسوی ضمن این که مسؤولی بودند که از خارج خوانسار تشریف آوردند این دید را داشتند که این کار را بخواهند دوباره به شکلی دیگر استارت بزنند.
به هر تقدیر کارهای بزرگ و نو باید از دانشگاه و حوزه شروع شود و جز این هم انتظاری نیست اما بحثی که جناب آقای معینی اشاره فرمودند در مورد عظمت خوانسار، من مصداق این بیت زیبای «دل هر ذره را که بشکافی *** آفتابیش در میان بینی» را خوانسار می دانم که هر ذره اش را که مورد بررسی قرار دهیم واقعا حرفی برای گفتن دارد.
اما به هر حال باید کار را از یک جا شروع کرد. فکر می کنم ما خوانساریها در معرفی چهره هایمان خیلی کوتاهی کرده ایم و شاید همین تعدد چهره هاست که باعث شده ما کلاً کار را متوقف کنیم و بگوییم این که نمی شود پس رهایش کنیم. قطعا اگر برنامه ریزی کنیم خواهد شد.
بنده فکر می کنم در بخش اداری نگاه ما به بحث فرهنگ حتی در بین متولیان امر خیلی ضعیف است. همین دغدغه فرهنگی که می گوییم در شهر داریم را در کمیسیون فرهنگی در شورا داشتیم. یکی از نگرانی هایی که همیشه در شورا مطرح شده همین بود که جوانان مطرح می کنند که ما چهره های خیلی خوبی داریم که معرفی نشده اند و درخواست یادبود، بزرگداشت، المانها و نمادها و ... حتی از شهرداری و سایر ادارات داشتند که متاسفانه عملی نشده است.
مسأله دیگر تعاریفی است که ما از مشاهیر داریم. در خود همین جلسه هم می شود گفت ما اکثراً حول و حوش علما صحبت کردیم که البته بخش بزرگی از مشاهیر خوانسار را تشکیل می دهند و این انکارشدنی نیست اما من احساس می کنم که یک طوری به بعضی مشاهیر به عنوان تابو نگاه می کنیم و جرأت ابراز و بیان کردن انان را نداریم. یعنی اگر ما بیاییم و بگوییم استاد محمودی خوانساری یا استاد ادیب خوانساری می گوییم این را بگذاریم کنار چون موسیقی است.
وقتی بحث الگو مطرح می شود و می خواهیم برای جوان الگو تعریف کنیم در همه زمینه ها باید الگو داشته باشیم. الگوی جوانان امروز ما نباید ساسی مانکن و ... باشد که جوانان دارند از او تقلید می کنند. به هر حال موسیقی نیاز امروز جامعه است و نمی توانیم ان را حذف کنیم.
الگوهای اصیل و مذهبی که در این زمینه کار کرده اند را نباید حذف کنیم و روی آنها کار نکنیم که بعد الگوهای غربی و الگوهایی که مشخص نیست چه چیزی به جوانان ما ارائه می دهند را داشته باشیم.
من فکر می کنم اگر سطح این همایش یا مراسم رامحدودتر و در درجه اول یا دانشگاهی و یا شهرستانی کنیم به لحاظ مشکلاتی که دوستان فرمودند و به لحاظ عظمت کاری که حاج اقا خواجه کریمی هم اشاره فرمودند از محدوده دانشگاه یاشهرستان فراتر نرویم. همین کاری که در صدا و سیما انجام می دهند حداقل الگوی خوبی برای شروع کار است. 10 - 15 رشته مشخص کنیم و در هر رشته از الگوهای موجود و آنهایی که با سابقه تر هستند از طریق کارگروهی انتخاب شوند. باید کارگروه یا دبیرخانه ای باشد که فرمهایی تنظیم و اطلاع رسانی کند تا در اختیار افراد قرار بگیرد، سپس اینها جمع اوری و بر اساس معیارها و امتیازهای مشخص شده نهایتاً چهره های شاخص تر و باسابقه تر در این زمینه را معرفی و انتخاب شوند.
در ضمن این کار می توانیم روی چهره های دیگر هم کار کنیم. من فکر می کنم کار تحقیقی را حالا نباید شروع کنیم. حاج اقا می فرمایند در بخش خودشان(علمای خوانسار) دو سه سال است که کار را شروع کرده اند، خوب از بخش های دیگر هم این انتظار است. مثلاً ارشاد در بخش هنرمندان نباید منتظر دعوتنامه باشد که کار را الان شروع کند. این کار حداقل باید 10 سال پیش شروع می شد. در بحث ارشاد، آموزش و پرورش و حتی شهرداری و خیلی قسمتها باید کار شروع می شد. حالا هم حتماً نیاز به کنگره نیست. فرض کنیم کنگره و بزرگداشت هم نباشد. فکر کنم هر اداره ای باید خود راموظف کند در مجموعه خودش بتواند آثاری را گردآوری کند.
یکی از مصوباتی که ما در کمیسیون فرهنگی شورا داشتیم تدوین تقویم فرهنگی بود. یعنی یکی از مسائلی که مطرح شد و بعداً در خود شورا هم تصویب شد بحث تدوین تقویم فرهنگی شهرستان بود که ما اطلاعیه دادیم و برای تمام ادارات نامه فرستادیم که تمام رویدادهای مهم، افراد مهم و مشهور، زادروز یا سالگرد وفاتشان را جمع اوری و یک مجموعه کنیم تا آن را به شورای عمومی شهرستان برای تصویب تقدیم کنیم. خوب متاسفانه تا به حال هیچ استقبالی در ادارات نشده است، یعنی جوابی از ادارات به جز یک مورد آن هم اداره ثبت احوال دریافت نکرده ایم.
دید فرهنگی ضعیفی در سطح ادارات شهرستان داریم. اگر یکی مثل آقای موسوی نیاید و شروع نکند باز این کار خواهد ماند و ما نهایتا چیزی برای ارائه نخواهیم داشت.
بنده چند پیشنهاد دیگر هم در این خصوص دارم. چند وقت پیش یکی از مصوبات شورا این بود که با یکی از دانشگاهها به ویژه پیام نور در میان بگذاریم بحث خیابان حکیم زلالی را که شورای قبل نامگذاری کرده بود. بنده می خواستم برایش زندگینامه ای جهت استفاده یک تابلو در این خیابان تهیه کنم. وقتی در منابع علمی و دانشگاهی معتبر در اینترنت جست و جو کردم دیدم مقالات و تحقیقات علمی بسیاری درباره استاد حکیم زلالی خوانساری نوشته اند که یکی از اساتید مشهور سبک هندی بودند. ما گفتیم این را بیاییم به دانشگاه پیام نور ارائه دهیم که همایشی برای این استاد مطرح ادبیات که فقط مختص خوانسار نیست و به کل ادبیات تعلق دارد در خوانسار برگزار کنیم.
یا در پایان نامه ها که چند روز پیش هم خدمت دوستان در قبرستان 13 محرم بودیم مطرح شد که چند پایان نامه را تعریف کنیم. مثلا در بخش گردآوری اشعار، یعنی مجموعه ای نفیس از اشعار اختصاصی که برای قبور آنجا سروده شده و بسیار جالب است. یا همایش علمی و نیز دیدار دانشجویان با چهره های مطرح.
به هر حال ما از نیرو و توانمان در شورا و شهرداری استفاده می کنیم و در خدمت شما هستیم. اکر به یک جمع بندی برسیم. من فقط پیشنهادم این است که از یک سطح کوچک شروع و تجربه اندکی کسب کنیم تا در سالهای آینده بتوانیم توسعه دهیم.
نکته آخر این که: مشاهیری که الان در قید حیاتند برخی سن و سال بالایی دارند، باید قبل از این که این ها را از دست بدهیم زمینه هایی برای تقدیر و تجلیلاین عزیزان فراهم کنیم. بزرگانی داریم که کارهای بزرگی انجام داده اند قبل از این که آنها را از دست بدهیم و افسوس بخوریم، اگر روی آنها فکر کنیم و زودتر از انان تجلیل کنیم کار بسیار خوبی خواهد بود.