دخترکی ارام و ساکت در گوشه ای از اتاق ایستاده و زیرکانه نظاره گر حرکات و عکس العملهای بینندگان تصاویری است که در نگاه اول ساده، در نگاه دوم مرموز و در نگاههای بعدی شگفت انگیز می نمایند.

تصاویر مختلفی از انسانهایی با اشکال و نمادهای عجیب و غریب بر روی برگه های A4 سفید رنگ که تمامی با خودکار آبی طراحی شده اند. بر روی در اتاق برگه ای به چشم می خورد که روی ان نوشته: نمایشگاه Pen Paint

خانم جوانی در حال توضیح دادن در مورد طرحهاست. به توضیحات چندین تصویر که توجه می کنم شگفت زده می شوم. سعی می کنم خودم هر یک از تصاویر عجیب بعدی را رمزگشایی کنم و به محتوای فکری نهفته در پشت تصاویر پی ببرم.

پسر جوانی در حال عکس گرفتن از بازدید کنندگان است. او را می شناسم. پایین تر از میدان امام مغازه ابزارالات ساختمانی دارد.

در مورد خالق آثار از او می پرسم و او به دخترکی اشاره می کند که به محض ورود به اتاق توجهم را به خود جلب نموده بود.

زهره قاضی سعیدی، دخترکی 16-17، خواهر اوست که از کودکی دچار ظاهرا عارضه نرمی استخوان بوده و با فداکاریهای پدر و مادر و خانواده خوبش تا حدودی درمان یافته ولی از نوعی معلولیت جسمی رنج می برد اما همین دختر به لطف خدا ضمن تحصیل در رشته نقاشی در هنرستان کار و دانش دارالفنون خوانسار، با وجود محدودیت های جسمی، دوره های طراحی و رنگ روغن را به خوبی فراگرفت و هرگز تسلیم یاس و ناامیدی نگردید.

آنطور که خواهرش می گفت، او پس از اخذ دیپلم با دیدی متفاوت از دیگران نسبت به اجتماع شروع به تولید آثاری اجتماعی و غالبا انتقادی از محیط پیرامون خود نموده تا این که در سال جاری با تشکیل نمایشگاهی تحسین همگان را برانگیخت.

زهره، با تشکیل این نمایشگاه و نمایشگاههای قبلی شاید سعی کرد به من و امثال من بیاموزد که توانمندی انسان فقط در داشتن جسمی سالم نیست بلکه انچه انسان را به تعالی می رساند ذهنی خلاق و پویاست.

زهره، خواهر کوچک همه ما تداعی گر این بیت زیباست که:

خدا گر زحکمت ببندد دری

به رحمت گشاید در دیگری

خدایا به خاطر همه نعماتی که به من عطا کردی از تو سپاسگزارم و از این همه کفران نعمت و عدم استفاده شایسته از نیروهایی که به من بخشیدی شرمنده ام. «یا ربّ قوّ علی خدمتک جوارحی»

نوشته شده توسط خسرو دهاقین در پنجشنبه بیست و پنجم مرداد ۱۳۸۶ |