چند سال پیش وقتی سر موضوعی با معاون آموزش و پرورش خوانسار، آقای مبرهنی، بحث می کردم به من گفتند: آقای دهاقین! شما اصولاً آدم بدبینی هستید. به ایشان گفتم: نه، اتفاقاً  من خیلی هم خوش بین هستم اما شما نگاه کنید که عملکردتان چطور است که آدم را به خودتان بدبین می کنید.

وقتی بعضی شواهد و قرائن را در کنار هم قرار دهید خواهید دید که بدبین بودن به مجموعه ي آموزش و پرورش ناشی از عملکرد برخی از نیروهایی است که با عملکرد بسیار ضعیف و شاید مغرضانه ي خود موجبات بدبینی نه تنها اینجانب که بسیاری از فرهنگیان نسبت به آموزش و پرورش را فراهم آورده اند.

اولین مطلب این وبلاگ یعنی برگی از تاریخ را که خواندید و پس از آن مطالب بعدی را هم حتماً ملاحظه فرموده اید.

مطلبی که ذیلاً می خوانید نمونه ي دیگری از تضییع حق همسر اینجانب در همین مجموعه می باشد. قضاوت را به عهده ي شما خوانندگان وا می گذاریم:

بخش اول: حقی که باز هم پایمال شد

پیش از شروع تابستان، آقای مجید مومنی هماهنگ کننده ي گروههای آموزشی که مسؤولیت مرکز ضمن خدمت معلمان خوانسار را نیز برعهده دارد، ضمن تماس با اینجانب از من پرسید که آیا همسرم امسال هم مانند سال گذشته تمایل به تدریس در کلاسهای مکالمه زبان که در مرکز ضمن خدمت برگزار می شود دارد یا خیر. پاسخ من مثبت بود.

همسرم دوماه اول تابستان در سه کلاس مکالمه این مرکز به مدت  116 ساعت تدریس داشت. ترم 1، 2 و 4.

پس از پایان کلاسها چندین بار راجع به حق الزحمه ها با اقای مومنی صحبت کردم. یکبار به ایشان گفتم حق الزحمه ها افزایش پیدا می کند یا همانند سال گذشته است. و وی پاسخ داد دو برابر حق الزحمه پاره وقتها یعنی همان هزار تومان سال گذشته است. (سال گذشته همسرم 80 ساعت کلاس داشت که با کسر مالیات 80 هزار تومان به وی حق الزحمه داده شده بود) حتی من به این مبلغ هم راضی نبودم و گفتم بالاخره با در نظر گرفتن افزایش حقوقها و نرخ تورم سعی کنید مطابق حداقل دریافتی (یعنی ساعتی1170 تومان) بدهید که گفتند حالا من صحبت می کنم اگر شد. ولی از نظر ساعتی 1000 تومان را مطمئن باشید.

و اما مهرماه امسال متوجه شدم که بابت کلاسهای تابستانی همسرم مبلغ 80 هزار تومان به وی داده شده است. آقای مؤمنی را در بانک دیدم و پرسیدم حق الزحمه ساعتی چند محاسبه شده؟ و ایشان فرمودند: من در جریان نیستم! گفتم این حق الزحمه دقیقاً به اندازه ي سال گذشته است. یعنی سال قبل به ازای 80 ساعت 80 هزار تومان به همسرم داده شده بود و امسال به ازای 116 ساعت ( که البته نظر آقای مومنی 114 ساعت بود!). ایشان فرمودند: حق الزحمه ها را آقای عسکری (کارشناس فرهنگی هنری و فوق برنامه اداره) محاسبه کرده است. پرسیدم: به او چه ربطی دارد و ایشان گفتند: خوب چون در ستاد اوقات فراغت آموزش و پرورش هستند.

عرض کردم: آقای مومنی! اولاً ما شما را به عنوان مدیر پایگاه و کسی که از همسرم دعوت به همکاری کرده می شناسیم.

ثانیاً امسال که ما در آموزش و پرورش خوانسار چیزی به اسم ستاد اوقات فراغت نداشته ایم. چرا که اگر بود حداقل باید خود من به عنوان مسؤول کانون در جریان این ستاد قرار می گرفتم. مگر جز این بود که همین آقای عسکری در پایان تابستان از کانونها می خواستند که گزارشی از آمار فعالیتهای تابستانی و تراکتهای آن به شکل صوری جهت ارائه به استان به ایشان بدهند؟

ثالثاً مگر می شود حق الزحمه ها امسال به جای افزایش کاهش پیدا کند آنهم به میزان هر ساعت 300 الی 310 تومان کاهش؟!!!

حتی گفتم که من اگر قرار باشد که حق همسرم ضایع شود همین 80 هزار تومان را هم به آموزش و پرورش می برم و همانجا می ریزم. که ایشان گفتند: آقا شما صبر کنید من صحبت می کنم. اگر دادند که دادند و گرنه من خودم چون قول داده ام هر جور شده همان ساعتی 1000 تومان را به شما خواهم داد.

ظهر آنروز آقای مومنی با خانه تماس گرفت و گفت: اقای عسکری می گوید ما درست طبق بخشنامه داده ایم و تازه اضافه تر هم داده ایم!!!! چون طبق بخشنامه باید ساعتی 500 تومان پرداخت می کردیم!!.... بهر حال بعد از کلی جر و بحث آقای مومنی به همسرم قول دادند که تا هفته ي اینده موضوع را حل و باقی حق الزحمه را پرداخت خواهند کرد.

چند روز بعد به مدیر آموزش و پرورش مراجعه کردم و ایشان را در جریان امر قرار دادم. ایشان ضمن اظهار بی اطلاعی از این  موضوع قول پیگیری دادند. البته ایشان گفتند که بهرحال باید هزینه ي آب و برق و امکانات صرف شده در ضمن برگزاری کلاسها از کل مبلغ حاصله کسر گردد و از مابقی آن حق الزحمه ها پرداخت شود.

دو هفته ای از موضوع گذشت و هیچ خبری از پیگیریها نشد. به همسرم گفتم تماس بگیر و از آقای مؤمنی سؤال کن که بالاخره تکلیف این حق الزحمه چه شد؟ ظهر دیروز دوم آبان همسرم ناراحت با همراه من تماس گرفت و گفت: آقای مومنی می گوید من پیگیری کرده ام و آقای عسگری گفته نه! حق الزحمه ي ایشان سال گذشته هم همین مقدار بوده و ما هرگز ساعتی هزار تومان به وی نداده ایم. بنابراین امسال هم همانطور است و تغییری نمی کند. آقای مومنی اظهار شرمندگی کردند که چون پارسال هم هزار تومان نبوده از پرداخت باقی حق الزحمه معذورند!! و به همین راحتی برای آنها تمام%

اما این مساله برای ما تمام نشده است:

از مسوولین محترم تقاضای رسیدگی جدی به این موارد را داریم:

  1. آیا قانوناً بخشنامه ای وجود دارد که بگوید: برای ساعات فوق برنامه تابستانی به نیروهای آزاد باید ساعتی 500 تومان پرداخت شود و بیش از آن خلاف است؟ اگر چنین بخشنامه ای وجود دارد شماره و تاریخ آن مرحمت شود.
  2. اگر پرداخت حق الزحمه بیش از 500 تومان خلاف است پس چرا آموزش و پرورش خوانسار مرتکب تخلف شده و بیش از آن را امسال به میزان حداداً 200 تومان و سال گذشته 500 تومان پرداخت نموده است.
  3. لیست پرداختهای سال گذشته ي آموزش و پرورش در خصوص کلاسهای مکالمه موجود است. باید مشخص شود که آیا واقعاً پرداخت امسال با سال گذشته یکسان است؟ البته قابل توجه است که ممکن است این حرف از جهتی صحت داشته باشد: همسر اینجانب سال گذشته 80 ساعت کلاس داشته و احتمالاً عزیزانمان در آموزش و پرورش 160 ساعت یا بیشتر رد کرده اند تا با حساب همان ساعتی 500 تومان 80 هزار تومان در آمده باشد و امسال هم همان ساعتی 500 تومان را محاسبه کرده اند اما لطفشان خیلی شاملمان نشده و 116 ساعت را 160 ساعت رد کرده اند...بهرحال وقتی همکاران عزیز دم از قانونی بودن می زنند چه بسا همین لطف و کرمشان هم بیش از حد غیر قانونی است چه سال گذشته و چه امسال!!!
  4. با نگاهی گذرا به حق الزحمه ي یکی از همکاران رسمی که کلاس مکالمه را در همان مرکز تدریس می کرد به نظرم رسید که اصلاً مالیاتی از درآمد حاصله از کلاس وی کسر نشده بود که این هم قابل تامل است.
  5. عدم تشکیل ستاد اوقات فراغت آموزش و پرورش در شهرستان خوانسار به چه علت بوده است؟ چرا در آغاز راه ستادی وجود نداشته ولی در آخر کار افرادی با عنوان ستاد در ماجرا مداخله کرده اند؟
  6. به نظر نمی رسد در آمد حاصله از کلاسهای مرکز ضمن خدمت معلمان خوانسار به خزانه (حساب متمرکز استانی) واریز شده باشد، چنانچه چنین کاری صورت گرفته حتماً مدرکی موجود می باشد.

بخش دوم: برای دیگران مادر، برای خودمان زن بابا

از دبیران پاره وقتی که در مبحث قبلی از آنان سخن رانده شد غافل نشویم. گفتیم که هم اکنون در خوابگاه دانش آموزی دارالفنون سکونت دارند و از امکانات رایگان از قبیل مسکن و غذا بهره ها می برند. فرض کنیم که هزینه ي غذای هفتگی هر نفر در سه وعده حداقل 10 هزار تومان شود، آموزش و پرورش خوانسار فقط برای تغذیه ي آنان در هر هفته قریب به 100 هزار تومان صرف می کند. هزینه ي اجاره بهای هر نفر را اگر حداقل 40 هزار تومان در ماه هم حساب کنیم خودتان حساب کنید اجاره بهایی که از آنان گرفته نمی شود.

از سویی، در حالی که بسیاری از مدارس شهر و نیز کانون شهید بهشتی که خود مسؤولیت آنرا بر عهده دارم نیازمند کمکهایی از سوی آموزش و پرورش جهت تامین بخشی از هزینه های تعمیراتیشان می باشند؛ آموزش و پرورش در اقدامی جدید مشغول احداث سوییتهای مسکونی جهت نیروهای پاره وقت در مدرسه ي سمیه شده است.

این اقدام سؤال برانگیز آموزش و پرورش خوانسار چه پیامی دارد جز اینکه نیروهای غیربومی هر چند پاره وقت باشند، برای مسوولین آموزش و پرورش خوانسار بسیار عزیز و محترمند؟ در بخش اول حق ضایع شده ي همسر اینجانب در خصوص کلاسهای مکالمه حدود 35 هزار تومان است که عزیزان از پرداخت آن به هر بهانه ای طفره می روند در حالیکه هزینه های هنگفتی که بدون هیچ «توجیه قانونی» صرف نیروهای پاره وقت می کنند را با کمال میل و رغبت تامین می کنند. این در حالی است که یک نیروی پاره وقت در قبال کلاسی که می رود سابقه ای کسب می کند که برای آینده ي او اهمیت دارد در صورتیکه افرادی چون همسر من هیچ امیدی به آینده ندارند و دل به همان حق الزحمه ي کلاسی که رفته اند بسته اند اگر همان را هم از ایشان دریغ ندارند.

پس چگونه نیروهای بومی چون من در این شهر دل خوش باشیم و خوشبین؟

دوستان عزیز در آموزش و پرورش خوانسار! لطفاً وقتی که تقاضای انتقالی به شهرهای دیگر را می کنیم مخالفت نکنید! چون همه می دانند مایی که اینجا از نظر شما بی اهمیتیم در هر جای دیگر که باشیم مطمئناً موفق خواهیم بود. تجربه ای که رفتگان نشان داده اند.

 

 

 

 

نوشته شده توسط خسرو دهاقین در سه شنبه سوم آبان ۱۳۸۴ |