۸.       روز دوشنبه 11 مهرماه به سازمان آموزش و پرورش استان مراجعه کردیم. اتاق طرح و برنامه مملو از افرادی بود که غالباً خانم بودند و برای استخدام آمده بودند. همسرم از آقای نوربخش در مورد خوانسار سؤال کرد و ایشان گفتند که خوانسار نیروی زبان نیاز ندارد. من به ایشان گفتم و لی امسال تقاضای نیرو شده و ایشان گفتند چنین چیزی وجود ندارد. به ایشان گفتم: آقای نوربخش همسر من 4 سال است که لیسانس زبان دارد ولی چون اجازه ندادند در آزمون شرکت کند الان با وجود نیاز شما از اصفهان نیرو فرستاده اید. به ایشان عرض کردم نیرویی که سال گذشته  فرستاده اید به نظر می رسد هیچ سابقة کاری ندارد و من هنوز نمی دانم که اصلاً در آزمون شرکت کرده یا نه؟ نکتة جالب این که ایشان چنان حضور ذهن خوبی داشتند که بدون نگاه کردن به هیچ پرونده و مدرکی خیلی سریع گفتند: خانم بهشتی سال سهمیة جی بودند که سال گذشته چون بیکار بودند به خوانسار فرستادیم.  گفتم: جناب نوربخش: تا آنجاییکه بنده مطلعم ایشان سابقة آموزشی نداشته اند، اگر سهمیة جی بوده اند و مورد نیاز جی چرا برای خوانسار فرستاده شده اند؟ و جواب جالب آقای نوربخش در جلوی جمع زیادی از ارباب رجوعها را بخوانید: مثل اینکه شما حالتان خوب نیست!! واقعاً جای تأسف نیست. ادب و نزاکت در مجموعه ای که خود مسؤولیت «تـربیت» و اصلاح جامعه را بر عهده دارد. گفتم: آقای نوربخش! به همسر من به این بهانه اجازة ثبت نام در آزمون معلمان نداده اند که خوانسار نیاز به نیرو نداشته، پس چطور این خانم با وجود اینکه منطقة جی نیاز به ایشان نداشته اجازه داشته در آزمون شرکت کند؟ ایشان فرمودند: خوب اول فکر کردند نیاز داشتند بعداً دیدند نیاز ندارند!! ایشان افزودند: اگر  اعتراضی دارید به آقای خدادوستان مراجعه کنید.

۹.       جناب آقای خدادوستان از دوستان خدادوست سازمان هستند. از جلوی اتاق آقای جنتیان تا پشت میز اتاقشان چند بار صدایشان کردم و گفتم: ببخشید آقای خدادوستان عرضی داشتم. ایشان چنان قدم می زدند و بی اعتنا به اینجانب با فرد دیگری مشغول صحبت بودند که می خواستم بگویم: جناب آقای خدادوستان! اگر شما یک فرهنگی هستید، بنده هم یک فرهنگیم و شما هیچ برتری نسبت به من ندارید. شما اینجا وظیفة خدمت به مردم را دارید و من در جای دیگر. پس این تکبر بیجا را کنار بگذارید و به بندگان خدا گوش فرا دهید. (و لا تمش فی الارض مرحاً) تا پشت میزشان بدرقه شان کردم. پشت میز نشستند. سیل جمعیت به سمت ایشان روانه شد. موبایلشان زنگ زد. ظاهراً دقایقی را به مکالمه با همسرشان اختصاص دادند. بعد از قطع تلفن هر کسی می خواست حرفی بزند. خیلی به قول معروف ریلکس هنوز ارباب رجوع حرف نزده پاسخی آماده تحویلش می دادند. بالاخره حرفم را زدم: آقای خدادوستان یک لحظه توجه کنید. همسر من 4 سال است که لیسانس زبان گرفته... هنوز کلامم منعقد نشده، فرمودند: ما استخدامی نداریم.

-          آقای خدادوستان! خوب گوش کنید ببینید حرف من چیست. با وجود اینکه شهر ما نیاز به دبیر زبان داشته اجازه ندادند همسر من در خوانسار در آزمون ثبت نام کند و انوقت شما نیرویی را فرستاده اید که بدون هیچ سابقه تدریس سال گذشته امده و نمی دانم سهمیه کجا بوده و چطور در آزمون شرکت کرده است.

-          شما از کجا می دانید سابقه ندارد؟

-          خودش گفته من اولین سال است که تدریس می کنم

-          خودش بیخود کرده که گفته!!!

خلاصه بحث ما به جایی نرسید . گفتم اقای خدادوستان در این جمعی که اینجا هستند برخی به همسرم گفتند که ما هم در آزمون شرکت نکرده بودیم ولی پارسال آمدیم و سمج شدیم بالاخره ما را بکار گرفتند و شما هم باید سمج شوید. ایشان فرمودند: کو؟ یک نمونه بیاورید. گفتم از کجا بروم از لای جمعیت آن خانمها را پیدا کنم. چه بسا ممکن است که آنها از ترس چیزی نگویند. همان سؤالی که از آقای نوربخش کردم از ایشان هم پرسیدم. گفت: ما 20 هزار نفر قبولی در آزمون داشتیم و فقط 1000 نفر را به کار گرفته ایم. گفتم: خوب پس چطور شما برای ثبت نام گفته اید به اندازة نیاز فقط ثبت نام می کنیم اما حالا این همه اضافه آمده است؟ خیلی مایل به جواب دادن نیست. می گویند: اگر خوانسار ثبت نام نکردند می رفتید در شهر دیگری که ثبت نام می کردند می رفتید و ثبت نام می کردید! جوابی مضحک تر از این پیدا نمی شود. خوب اگر قرار است یک خوانساری برای ثبت نام به شهر دیگر برود پس چرا در شهر خودش از او ثبت نام نمی کنند؟!!! حتی اگر قرار است در جای دیگر بکار گرفته شود. یا حداقل یک نفر به ذهنش خطور نکرده بود که شاید همین شهر در آینده ای نزدیک نیاز به نیرو پیدا کند.  بهر حال بحث ما به جایی نرسید به جز اینکه در پاسخ به این سؤال که آیا مطمئنید فردی که به خوانسار فرستاده اید هیچ مشکل و منع قانونی ندارد گفتند: من وظیفه ای در پاسخگویی در اینگونه مسائل ندارم و اگر اعتراض دارید بروید شکایت کنید.۱۰.       اولین سؤال من اینجاست: کدام یک تخلف کرده اند؟ مسؤولین محترم در خوانسار که نتوانسته اند یک معادلة بسیار ساده یعنی میزان نیاز منطقه به دبیر زبان که سالهاست یکی از مشکلات اساسی آموزش و پرورش این شهر بوده را حل کنند؟

و شاید مسوولین محترم در استان که شرایط مساوی برای بدست آوردن فرصتهای شغلی را از فارغ التحصیلان رشتة زبان در خوانسار گرفته اند. یعنی افراد در خوانسار اجازة شرکت در آزمون را نداشته اند چون نیروهایی که در اصفهان بیکارند را به خوانسار اعزام کنند.

و شاید مسؤولین محترم آموزش و پرورش جی چون بیش از سهمیة مورد نظر مجوز نیرو گرفته اند و بدون آنکه نیاز به نیرو داشته باشند مجوز شرکت در آزمون داده اند.

و شاید مسؤول محترم کارگزینی در خوانسار که اجازة شرکت همسر اینجانب در آزمون را ندادند. آیا این سیاست یک بام و دو هوا نیست؟ در یک مجموعة متعلق به آموزش و پرورش استان، در یک شهرستان اجازه نیست که افراد در آزمون شرکت کنند چون ظاهراً نیاز نیست و در منطقه ای دیگر علیرغم اینکه نیاز نیست مجوز شرکت در آزمون داده می شود، آنهم برای اینکه سال دیگر در منطقه ای که نیاز نداشته مشغول به کار شود!!

یک سوال دیگر: در زمانی که برای آزمون معلمان ثبت نام می شد خوانسار نیازی به نیروی زبان نداشته است. درست چند ماه بعد 3 نیرو از بخش متوسطه کاسته می شود، بدون آنکه هیچ جایگزینی برای آنها در نظر گرفته شود. چرا آموزش و پرورش با انتقال دو نیروی زن همزمان موافقت کرده بدون آنکه هیچ جایگزینی برای آنها به منطقه داده شود. این سؤالها شایستة پاسخ است. البته اگر ما قابل باشیم. در قسمت نظرات اگر پاسخی ثبت شود در وبلاگ برای همه خواهیم گذاشت.

 

 

 

 

نوشته شده توسط خسرو دهاقین در یکشنبه یکم آبان ۱۳۸۴ |