وقتی وارد مرکز روستا می شوی (ترجیح می دهم ماسوله را همان روستا بخوانم چرا که واژه زیباتری است) غرفه های فروش محصولات و صنایع دستی اولین چیزهایی هستند که توجه تو را به خود جلب می کنند. عروسکهای دست باف که حاصل زحمات زنان زحمتکش این روستا هستند بیش از همه در غرفه ها خودنمایی می کنند. در سمتی دیگر لباسهای محلی کرایه داده می شوند تا مهمانان و بازدیدکنندگان –به ویژه بانوان- لختی (به فتح لام!)  به دور از مدهای بیگانه و لباسهای غربی، خود را در جامه زیبای زنان محلی گیلان ببینند و عکس یادگاری بگیرند و به فرهنگ ایرانی افتخار کنند. اما صدافسوس که این حس زیبا دقایقی بیشتر به طول نمی انجامد!

پا در پله ها که می گذاری زنان روستا را می بینی که مقابل در خانه نشسته و غالبا مشغول بافتن عروسک و سایر صنایع دستی ماسوله اند. کار شاید تنها تفریح آنان باشد. تفریحی که کوچک و بزرگ نمی شناسد. در مسیر رفتن پیرزنی را دیدم که نمی توانست کمر راست کند اما همچنان امیدوارانه مشغول کار بود.

 

تلاش و کوشش یکی از ویژگیهای اصلی ساکنان ماسوله است. به راستی آیا می توان فردی بیکار در این دیار یافت؟

از پله های سنگی که بالا می روی زنان روستایی (غالبا با سن و سال بالاتر) شما را به خرید محصولات خودساخته دعوت می کنند و یا خانه های خود را برای اجاره پیشنهاد می دهند.

خانه های روستا غالبا بازسازی و حتی مقاوم سازی شده اند. اما نکته جالب اینجاست که برخی بناهای موجود که کاملا تخریب و از نو ساخته شده اند، با استانداردهای امروز و از بتن ساخته شده اند، اما لایه بیرونی آنها از گل پوشانیده و از در و پنجره و نرده های خانه های قدیمی در آنها استفاده شده تا قالبی کاملا بومی به خود بگیرند. گاهی در جزئی ترین بخشها هم از هنر بومی بهره گرفته شده است.

 

شمعدانی شاخصه اصلی خانه های ماسوله است. کمتر ایوان یا پنجره ای می بینی که چند گلدان شمعدانی جلوی آن نباشد.

غرفه ها، قهوه خانه های سنتی و فروشگاههای مختلف پذیرای مهمانان و بازدیدکنندگان این روستا هستند. محصولات ارائه شده منحصر به ماسوله نیستند و حتی صنایع دستی اصفهان را هم می توانی در این بین پیدا کنی. اما در میان آنچه فروخته می شود سوغاتی ها و تولیداتی نیز پیدا می شود که به گونه ای بومی سازی شده و نشانه ای از هنر و ابتکار مردمان این دیار است. به عنوان مثال -چنانکه در تصویر نیز می بینید- بشقابهای چینی با تصاویر فصول و مناظر مختلف ماسوله که کار انحصاری ماسوله نیست اما بسیاری از گردشگران را ترغیب به خریدن می کند. (به راحتی می توان همین کار را با تصاویری زیبا از خوانسار انجام داد)

 

نکته جالب دیگر اخلاق و برخورد بسیار خوب مردم و به خصوص کسبه و غرفه داران با بازدیدکنندگان است. لبخند اولین کالایی است که به رایگان به مشتری عرضه می شود. اخلاق خوش این مردم تو را ترغیب می کند که حتما چیزی به یادگار از آنان خرید کنی، و این خود یکی از رازهای موفقیت آنان است.

نظافت و پاکیزگی روستا و انضباط ساکنان آن مثال زدنی و نشانه فرهنگ بالای آنان است. کمتر زباله ای را بر روی زمین می بینید. در برخی نقاط سطلهای زباله ای تعبیه شده که داخل مخزنی توری قرار گرفته و داخل هر یک کیسه زباله ای قرار دارد. جالب این که ذره ای زباله در اطراف سطلها و محل های قرار گرفتن آنها مشاهده نمی کنید.

...

***

نقاط قوت ماسوله زیاد است و درسهایی که از آن می توان گرفت بیشتر.

آنچه که در مورد ماسوله به عینه می توان دریافت آن است که ساکنان این روستای دورافتاده، امروز به خوبی معنای گردشگری را فهمیده اند و به ارزش آن پی برده اند. آنان می دانند که چگونه گردشگر را جذب کنند و چگونه بیشترین بهره را از وجود آنان ببرند. آنان دانسته اند که بیش از آن که منتظر باشند که کسی برایشان کار انجام دهد خودشان کار تولید کنند و از منابع موجود بیشترین بهره را ببرند.

***

سری به شهر خودمان بزنیم. مقایسه ای اجمالی بین شهرمان با ماسوله داشته باشیم. قطعا ما طبیعت ماسوله را نداریم اما در ناحیه مرکزی ایران شاید طبیعتی به زیبایی خوانسار نداشته باشیم. خانه های قدیمی مشابه و کوچه باغهای بی نظیر خوانسار که برخی از انها دست کمی از ماسوله ندارد. بگردیم و راهکار پیدا کنیم. به محصولاتی که می توانیم به گردشگرانمان بدهیم فکر کنیم. حتی از عسل هم عبور کنیم. شاید توانستیم با نان خوانساری، حلوا سوهان و خیلی دیگر از محصولات محلی خوانساری کلی مشتری جذب کنیم. حتما می توانیم چند نمونه از صنایع دستی خوانسار قدیم را احیا و از آن بهره برداری نماییم. واقعا چرا این همه خانه قدیمی زیبا باید خالی و بدون استفاده بماند و گردشگران از آن بی بهره باشند؟

 به راستی سهم ما از گردشگری شهرمان چیست؟ چقدر از حضور گردشگر در شهرمان سود می بریم؟ زمینه های حضور گردشگر و بهره برداری از این حضور را چه کسی باید فراهم کند؟ مسؤولین، مردم و یا هر دو؟ کمی بیشتر در این خصوص تأمل کنیم. همت و اراده، تلاش و کوشش، خلاقیت و ابتکار و اعتماد به نفس و امید به پیروزی می تواند آینده گردشگری شهرمان را درخشان کند.

نوشته شده توسط خسرو دهاقین در دوشنبه سوم خرداد ۱۳۸۹ |