در این موزه -که به دهکده ای زیبا در دل یک جنگل می ماند- بر پایه مطالعات مردم شناسی و معماری ۹ حوزه فرهنگی و معماری در گیلان شناسایی و برای هر یک مکان ویژه ای در آن در نظر گرفته شده است. تا سال ۱۳۸۷ حوزه جلگه سفیدرود شرقی با ۶ مجموعه مسکونی و حوزه جلگه مرکزی با ۴ مجموعه مسکونی در این موزه راه اندازی شده است. خانه های متنوع روستایی با معماری های ویژه هر منطقه، باغ گیاهشناسی، قهوه خانه، بازارچه، زنان و مردانی با پوشش محلی در حال راهنمایی گردشگران یا تولید غذاها و محصولات محلی از جمله دیدنیهای زیبا و جالب این موزه می باشد. امروز نیز بخش دیگری از این موزه با خانه هایی جدید مورد بهره برداری قرار گرفت.
از نکات جالب دیگر در این موزه آشنایی با نمایشها، بازیهای محلی ویژه منطقه و نیز موسیقی محلی گیلان است. نمونه بسیار زیبا و شگفت انگیزی که امروز بنده نیز شاهد آن بودم اجرای "لافندبازی" بود که همان راه رفتن بر روی طناب همراه با حرکات بسیار جالب بود که توسط خواهر و برادری جوان همراه با پیرمردی باسابقه در حضور مسؤولین بلندپایه استان انجام شد. چنان که مطلع شدم این گروه تنها باقیمانده این نمایش زیبای محلی بودند. گرچه نمایش کوتاه بود اما چنان به دلم نشست که دلم نیامد از آن برای شما چیزی ننویسم و عکسی برایتان نگذارم. در اثنای اجرای این برنامه با خود می اندیشیدم که با این همه هنر زیبا در کشورمان چرا باید صدا و سیمای ملی برای سرگرم کردن بینندگانش حتما باید برود سراغ سیرکهای ایتالیایی و از هنر این هنرمندان بومی و محلی غافل بماند.
سرگرم دیدن هنرنمایی گروه هستیم که مسؤولین از جایگاه برمی خیزند و دوستان هنرمندمان را بر روی طناب تنها می گذارند. اما "خودش۱" خواهر و "خودش۲" برادر همچنان به برنامه خود ادامه می دهند. آنها در اوج می مانند، بی توجه به اطراف و بی اعتنا به رفت و آمد دیگران و بی آن که به سقوط بیندیشند.
در پایان برنامه به آقای "خودش" و خواهرش تبریک و خسته نباشید می گویم. مربیشان پدرشان بوده و از سال ۸۰ که به رحمت ایزدی پیوسته پسر سرپرستی گروه را بر عهده گرفته است. می گوید به رکورد ارتفاع فکر می کند. دوست دارد بین دو ساختمان بلند در اصفهان رکورددار این حرکت نمایشی شود به شرطی که مسؤولین از او حمایت کنند. آنجا هم دست از قول دادن بر نمی دارم، قرار است پیگیر کار او در اصفهان شوم ... اگر بتوانم!

۱و۲ - تعجب نکنید: فامیل این خواهر و برادر خودش بود!
پی نوشت:
۱.نمی دانید باران چه کیفی می کرد امروز. از تمامی خانه های موزه به سرعت بازدید می کرد. هنوز جلوی یک خانه نرسیده بودیم باران طبقه بالا رفته بود! نزدیک بود خانه جدید موزه را هم باران قبل از استاندار افتتاح کند!!
۲. ببخشید بعضی از این عکس ها قرار بود در وبلاگ خانم قرار داده بشه که با اجازه از ایشون من اینجا استفاده کردم!!
۳. از همه عزیزان عذرخواهی می کنم، مسابقه ای در کار نبود. غرض فقط این بود که شمارو بیارم این طرف این عکسها رو از دست ندین!
۴. برای دیدن عکسهای بیشتر به پست سابق بنده در این خصوص سری بزنید


نوشته شده توسط خسرو دهاقین در یکشنبه دوم خرداد ۱۳۸۹
|