می گویند خدا دو گوش داده و یک زبان تا بندگانش بیشتر از آن که حرف بزنند، گوش فرا دارند.

نمی دانم چرا بعضی از ما عادت داریم وقتی گوش یا گوشهایی [بعضاً مفت!!] و فرصتی [هرچند متعلق به دیگران!!]به دست می آوریم، و گاهی بدون توجه به حقوق دیگران شروع به حرف زدن می کنیم و می گوییم و می گوییم و می گوییم و کاری نداریم که مخاطب ما علاقه ای به شنیدن سخنان ما دارد یا نه؟ به ویژه در مواقعی که مخاطب ما در باره مطلب مطروحه اگر بیشتر اطلاعات نداشته باشد، کمتر هم نداند.

مادر بزرگ مرحومم همیشه با تاکید بر این اصل که نوشتن و سخن گفتن اگر بدون دانش و آگاهی و بصیرت لازم باشد، نویسنده و گوینده خود را زیر سوال می برد، بارها می گفت:

 خسرو جان!
 تا مرد سخن نگفته باشد،           عیب و هنرش نهفته باشد.

(که البته بنده حقیر نیز گاهی با شیطنت جواب ایشان را این گونه می دادم که:
چون زن به سخن درآید، آنگاه:         صد عیب زمرد گفته باشد!!!)

روحش شاد.

***

چندی پیش در محفلی شنیدم یکی از دوستان داشت برای بقیه ماجرای حوادث 16 آذر 32 را می گفت. جمع حاضر در آن محفل کسانی بودند که خود چندان در این راستا بی اطلاع نبودند. سخنان طولانی این دوست به جایی رسید که گفت: حمله می کنند در "دانشگاه فنی" اونروز که امروز احتمالا "شریف" باشد ... سه نفر مثل آقای "رضوی" و "شریعت" و "یه فرد دیگر" را به شهادت می رسانند.

***

دوست بنده بعد از آن هم گفت و گفت و گفت. اما من دیگر نشنیدم. چون داشتم فکر می کردم که وقتی در این دوجمله چند غلط فاحش به این بزرگی وجود داشته، از کجا معلوم در مابقی کلام او چنین اشتباهاتی رخ ندهد؟ خدا می داند و آنانی که می شنیدند!!

***

پ ن 1.  سه شهید دانشجوی 16 آذر 32 شهدای بزرگوار :بزرگ نیا، قندچی و شریعت رضوی بودند. یادشان گرامی باد. اطلاعات بیشتر در این لینک: مرکز اسناد انقلاب اسلامی
پ ن 2. دانشکده فنی یکی از دانشکده های دانشگاه تهران بوده و هست!
پ ن 3. "شما" چرا به خودت گرفتی. این قضیه اصلاً مربوط به جنابعالی نیست. مگه شما هم اینو گفتی؟!
پ ن 4. متن بنده هم دارد طولانی می شود و کم کم کار دستم می دهد. کم گوی و گزیده گوی چون دُر...

نوشته شده توسط خسرو دهاقین در پنجشنبه نوزدهم آذر ۱۳۸۸ |