همیشه کشف یک زیرخاکی یا یک بنای تاریخی نهفته در دل خاک مایه شگفتی ما انسانها و دیدن یک اثر تاریخی از پیشینیان مایه فخر و مباهات ماست. به ویژه ما ایرانیان که عادت داریم میراث نیاکانمان را از دوسه هزار سال قبل تا به حال به رخ همدیگر بکشیم و برای آنچه که منهدم یا منقرض شده و یا در حال تخریب است، اشک بریزیم و ناله سر دهیم. اما آیا هیچ اندیشیده ایم که ما امروزیان برای آیندگان خود چه میراثی را به یادگار خواهیم گذاشت؟

به راستی اگر کتیبه ای و خورشیدی ما را به هزار سال بعدتر ببرد(1) چه میراثی از سالهایی چون 1388 یعنی روزگاری که خود روزی در آن زیسته ایم خواهیم یافت؟ آیا بناهای امروزین ما این قابلیت را دارد که به عنوان اثری موجبات غرور و افتخار فرزندانمان شود؟ و اصلاً آیا اثری از آنچه ما با این تکنولوژی های بسیار برتر ساخته ایم در آن سالهای دور باقی خواهد ماند؟

***

نیشابور را همه به نام کمال الملک وخیام و عطارش می شناسند. فضای شعرآلود آمیخته با هنر و دانش و عرفان این شهر وجود انسان را لبریز از عشقی جاویدان و ماندگار می کند و به راستی هنرمندان ایرانی برای بنای یادبود این بزرگان چه سنگ تمامی گذاشته اند. (جایشان خالی و یادشان گرامی که اگر هنوز بر روی این کره خاکی می زیستند شاید اکنون آرامگاه سهراب و اخوان و بزرگان دیگر ادب و هنر معاصر ما این گونه بی فروغ نبود.)

وقتی نام دهکده چوبی را از خانم راهنمای بقعه خیام شنیدم، تصور کردم بنایی است از روزگاران کهن که با توضیح وی فهمیدم مجموعه ای است با قدمتی کمتر از ده سال! نام «نخستین و تنها مسجد چوبی دنیا» عنوانی وسوسه انگیز بود تا مسیری حدودا ۱۰ کیلومتری در یکی از جاده های فرعی نیشابور را طی نموده و این اثر گرانسنگ را از نزدیک نظاره گر باشم. (2)

باغی بزرگ بود در حاشیه یک روستا که به محض ورود به آن چشم اندازی زیبا و دیدنی از مزرعه ای آفتابگردان با هزاران خورشید تابان که ورود تو را خیر مقدم می گفتند، وجودت را به وجد می آورد.

و راهی خاکی که تو را می رساند به مسجدی زیبا و دیدنی! گفته می شد این بنای تمام چوب با دو مناره با ارتفاع 13 متر و سقفی شیروانی به شکل یک کشتی وارونه اولین مسجد چوبی دنیاست که 40 تن چوب در ساخت ان به کار رفته و در برابر زلزله کاملاً مقاوم است و دست کم تا هزار سال دیگر قابلیت ماندگاری خواهد داشت!

داخل مسجد پیرمردی در حال نماز و عبادت بود. تمام تزئینات داخلی مسجد به گونه ای حیرت انگیز با چوب طراحی و اجرا شده بود. فضای شاد و زنده درون مسجد وهارمونی دل انگیز رنگهای مختلف چوبهای به کار رفته در دیوار، محراب، کتیبه ها، منبر و ... دل را بیش از هر لحظه دیگر به خدا پیوند می زد.

در چند قدمی مسجد ساختمان دیگری بود به همان زیبایی و در دو طبقه. طبقه زیرین نمایشگاهی از آثار دستی روستا و طبقه بالا کتابخانه و سالن مطالعه ای تمام چوب بود.  

مقابل مسجد و این ساختمان حوضی وجود داشت که آدمکی چوبی با کوزه ای از جنس خود آن را مملو از آب می ساخت! پس از ساعتی گشت و گذار و بازدید از قسمتهای دیگر این دهکده کوچک زیبا، در کنار حوض نشستم و از عمق وجود به این سلیقه و هنرمندی و دلبستگی سازنده چیره دست به وطن خود بسیار آفرین گفتم.

سازنده این مجموعه گرانبها مهندس مجتهدی چنان که فهمیدم مردی از همین روستا است که فارغ التحصیل معماری و ساکن آمریکا بوده و پس از بازگشت به وطن، به فکر بنای چنین یادبود ارزنده ای برای رونق صنعت گردشگری در زادگاه خود و جاویدان ساختن نام این مکان در تاریخ هنر معماری ایران افتاده است و دست مریزاد به چنین اراده ای. بدون شک وجود چنین مردانی که بی هیچ چشمداشت مادی و بدون حمایت دولت دست به چنین ابتکارات بزرگی می زنند برای کشور ما نعمتی بسیار بزرگ است که قدر آن را نه ما امروزیان که آیندگان به بهترین شکل خواهند دانست. چرا که ما ایرانیان آموخته ایم چهره ها و ستارگانمان را زمانی ارج نهیم که دیگر در بین ما نیستند. آن زمان خواهد بود که دهکده و مسجد چوبی نیشابور را نیز همه خواهند شناخت! (۳)

***

اگر اشتباه نکنم کنفوسیوس حکیم می گوید: به جای آن که به تاریکی لعنت بفرستید برخیزید و شمعی روشن کنید!
خانوم.... آن کبریت کجاست؟!!
..........................................................................................................................................
1. اشاره به سریال تلویزیونی پنجمین خورشید
2. نیشابور، جاده اسحاق‌آباد، 7 كيلومتر بعد از زيارتگاه فضل‌ابن شاذان، روستاي محمدآباد آقازاده
3. برای دیدن تصاویری از این دهکده زیبا به این وبلاگ مراجعه و برای کسب اطلاعات بیشتر روی این لینک کلیک کنید.

 

 

نوشته شده توسط خسرو دهاقین در سه شنبه سی و یکم شهریور ۱۳۸۸ |