فرصت کوتاهی در چند روز گذشته دست داد تا به اتفاق خانواده سفری ۴ روزه به استان همدان و کرمانشاه داشته باشیم. آنچه می خوانید گزیده ای از خاطرات این سفر است که شاید برای شما جالب باشد.

جاده ای بر وفق مراد طبیعت

مسیر گلپایگان-خمین در عین کوتاهی مسیر جالبی نیست. به نظر می رسد این راه فقط پس از یک تیغ زدن مسیر آسفالت شده و هیچ خاکبرداری یا خاکریزی در کل مسیر صورت نگرفته باشد. بالا و پایین رفتن جاده دقیقا همسو و هماهنگ با طبیعت حاشیه جاده است و می تواند بسیار خطرساز باشد.

 

حق با شماست

اهمیت تابلوهای راهنما در یک شهر را وقتی که یک غریبه باشی می فهمی. این نکته خوبی برای خود من بود. چند تا از عزیزان در وبلاگم نظر دادند که چرا فلان خیابان یا فلان نقطه تابلوی راهنما ندارد که با این اتفاق متوجه شدم که خیلی حق با آنهاست! تابلوی راهنمای مسیر اراک را در چند خیابان دنبال کردم. از یک میدان که رد شدم دیدم دیگر نشانی از تابلو نیست. کمی جلوتر، از یک کاسب که خیلی هم با نزاکت بود مسیر اراک را پرسیدم که جواب داد باید برگردی به میدان که رسیدی خیابان سمت چپ مسیر اراک است. دور که زدم نزدیک میدان از همین سمت تابلویی را دیدم که اراک را نشان می داد در حالی که در طرف دیگر تابلویی وجود نداشت!

راستی عجیب بود در زادگاه حضرت امام(ره) آنچنان که شایسته ایشان بود از پارچه های مشکی و بیرقهای عزا خبری نبود در حالی که در بسیاری از شهرهای مسیر حرکت ما توجه زیادی به این مساله شده بود.

اتفاقی که باید بیفتد

جاده های ورودی و خروجی خمین جاده های خوبی نیستند و حتماً برای دوبانده کردن مسیر گلپایگان-خمین و خمین اراک برنامه ریزی شده است. البته ظاهراً یکی از بحثهای اداره راه احداث مسیر ارتباطی اراک به دامنه است که احتمالاً تغییر مسیر ناگهانی کمربندی خوانسار هم در همین راستا باشد که امیدوارم در آینده ای نزدیک اتفاق بیفتد.

بهشتی دیدنی در راه

در اراک توقفی نداشتیم. از کمربندی شهر به سمت ملایر حرکت کردیم. جاده واقعاً زیبا بود و هر چه جلوتر می رفتی بر صفای راه افزوده تر می شد. یکی از مناطق بین راهی که بسیار توجه ما را جلب کرد اگر اشتباه نکنم روستایی به نام زنگنه در موازات مسیر بود که وسعت بسیار زیادی –شاید به اندازه خوانسار خودمان-  درختان میوه داشت و بهشتی سرسبز در این میان به نظر می رسید.

پارک آبشار ملایر

ملایر را برای بار دوم بود که می دیدم. در سال 78 از طریق امور فرهنگی دانشگاه اصفهان اعضای فعال کانونهای دانشجویی را به اردویی 13 روزه از مسیر ملایر تا گیلان بردند و بنده هم جزو این گروه بودم. به نظرم رسید در این 9 سال گذشته تغییراتی در تمام این شهرهایی که به انها سفر می کردم افتاده است. شاید هم حافظه من یاری نمی کرد و برخی را از یاد برده بودم. به دنبال پارکی می گشتم که 9 سال پیش صبحانه را در آنجا صرف کرده بودیم که به دریاچه مصنوعی کوثر رسیدیم و اندکی توقف کردیم. جای زیبایی بود. می خواستیم وسایل را از ماشین پایین بگذاریم که ماشین نیروی انتظامی کنارما ایستاد و گفت: مسافرید؟ با شنیدن پاسخ مثبت گفت: پارک آبشار هم جای زیبایی است برای ماندن و استراحت. آدرس را داد و جالب بود همان جایی بود که به دنبالش می گشتم. باغ تاریخی سیفیه یا به قول خودشان پارک آبشار که انصافاً زیبا کار شده بود.

عطر دوبیتی باباطاهر

حوالی ساعت 2 بعد از ظهر عازم همدان شدیم. در اولین ورود به شهر همدان، تصورات بیننده از آنچه در ذهن در مورد این شهر دارد با واقعیت موجود مطابق نیست. علیرغم وجود جاذبه های گردشگری زیاد در این شهر، در اولین نگاه بافتی قدیمی و فرسوده چشم را می آزارد و توی ذوق بیننده می زند.

ولی انصافاً تابلوهای راهنما در همدان خیلی عالی بود. در هر میدان و ابتدای هر خیابان تابلوهای راهنما بسیار عالی یک تازه وارد را به مسیر مورد نظر راهنمایی می کند و این یکی از حسن های بزرگ یک شهر توریستی است. از کنار میدان باباطاهر و مقبره او گذشتیم. عطر دوبیتی در همه جا پیچیده بود و گویی باباطاهر بود که می خواند:

به صحرا بنگرم صحرا تو بینم

به دریا بنگرم صحرا تو بینم

به هر جا بنگرم کوه و در و دشت

نشان از قامت رعنا تو بینم

پارکینگ صلواتی

خیابانهای قدیمی و حفاریهای موجود در چند خیابان و شکل و شمایل رنگ و رو رفته ساختمانها بدجوری آزار دهنده بود. تابلوی مسیر را تا مرکز شهر که میدان امام بود دنبال کردیم. 5 خیابان به این میدان متصل می شد. مکانی را در ابتدای خیابان اکباتان برای اقامت برگزیدیم که فاقد پارکینگ بود. صاحبخانه پیشنهاد کرد که ماشین را در پارکینگی در ابتدای خیابان شهدا پارک کنم. ورودی پارکینگ یک تابلوی بزرگ بود که روی آن برگه A4 تایپ شده ای چسبانده بودند با این عنوان: به مناسبت ارتحال امام خمینی(ره) امروز پارکینگ صلواتی است اما اتفاقاً پارکینگ تعطیل بود!! از همسایه کناری پرسیدم گفت: کار داشته رفته شهرستان!

هگمتانه، دروازه تمدن ایران

برای دور زدن در خیابان اکباتان باید تا ته خیابان را می رفتی. وقتی به انتهای خیابان یعنی میدان هگمتانه رسیدم با تپه تاریخی هگمتانه مواجه شدم. به اتفاق خانواده به بازدید تپه رفتیم. اثری ارزشمند به جا مانده از تاریخ تمدن ایران زمین در دل این تپه مدفون شده است. اولین کاوشهای باشتان شناسی در این تپه در سال 1913 توسط هيئتي فرانسوي از طرف موزه لور پاريس به سرپرستي شارل فوسي انجام شده که نتایج ان به دلایل نامعلومی منتشر نشده است اما آنچه که در سالهای 62 تا 78 انجام شده اکتشاف شهری در دل این تپه باستانی بوده که به نظر می رسد هنوز بخشهای وسیعی از این تمدن گمشده در زیر خاک مدفون شده است. متاسفانه کارشناسان خارجی علیرغم توانمندی هایی که در  زمینه اکتشافات و کاوشهای باشتانشناسی دارند بخش عظیمی از تمدن با شکوه ما را به یغما برده و در موزه های عمومی یا گنجینه های شخصی خود منتقل کرده اند که نمونه هایی از آن لوحهای کاخ عظیم تخت جمشید و نیز چند لوح ارزنده و تاریخی از تپه هگمتانه می باشد. موزه موجود در محوطه این تپه نیز دارای نمونه های ارزشمندی از تاریخ تمدن ایران زمین بود. کوزه ها و ظرفهای سفالی، ظرفهای شیشه ای ظریف، تابوتهای سنگی و ته ستونهای به جا مانده از دوران گذشته ایران، هنر و تمدن ایرانیان را از گذشته هایی بسیار دور به رخ جهانیان می کشد. امیدوارم با تلاش و همت بیش از پیش کارشناسان آثار مدفون در دل این خاک افقهای جدیدی از تاریخ درخشان ایران را به روی عاشقان و شیفتگان ایران بگشاید.
ادامه دارد...

نوشته شده توسط خسرو دهاقین در یکشنبه نوزدهم خرداد ۱۳۸۷ |