مجموعه ی آدمهایی که در اطراف ما هستند و تمامی کارهایی که انجام می دهند، همه تاریخ را می سازند.
تاریخ گاهی از فعالیت گروهی افراد به صورت کلی سخن می گوید (مثلاً خوانساریها مردمانی سخت کوش بودند) و گاه از افرادی خاص با ذکر نام و نشان سخن به میان می آورد ( بخشی خوانساری یکی از شاعران به نام قرن چهاردهم بود) و چه بسا اسامی انسانهایی که در صحیفه ی تاریخ ماندگار می شود، گاه به نیکی و زمانی به بدی یاد می شود.
مفاخر و مشاهیر، علما و بزرگان، سیاستمداران و کارگزاران، خیراندیشان و گشاده دستان، نویسندگان و شاعران ... همه و همه تاریخ سازند و در تاریخ جاودانه می شوند. تاریخ حتی از ثبت نام ستمگران و خیانتکاران و جنایتکاران  هم فروگذار نحواهد کرد.

*
اما هیچ اندیشیده اید که بسیاری از کسانی که در کنار ما و با ما زندگی می کنند، همان افرادی هستند که روزی - اگر نگوییم برگی - دست کم سطوری از کتاب تاریخ ما را به خود اختصاص خواهند داد. چند نویسنده و محقق را در اطراف خود می بینید؟ با چند شاعر معاشرت دارید؟ باکدام سیاستمدار در ارتباطید؟ با چه افراد تاثیرگذار در سرنوشت آینده شهر و کشورتان نشست و برخاست دارید؟ چقدر به آنان احترام می دارید و قدرشان را می دانید؟

*
دیروز در جستجوی نام خوانسار به مقاله ای با نام یکی از همشهریان محقق و پژوهشگر برخورد کردم. گرچه بارها و بارها نوشته هایش را خوانده بودم اما این بار به ناگاه با خود اندیشیدم که به راستی چه شخصیت ارزنده ای در کنار ما زندگی می کند و من و دیگران از او غافلیم! احساس کردم که چقدر به او افتخار می کنم.
با خود گفتم چه بسیار چنین افرادی که در کنار مایند و نمی بینیمشان! اتفاقاً خوب هم می بینیمشان! با آنان می نشینیم، می گوییم و حتی می خندیم اما به ارزش کارهایی که برای ما و آیندگان دیار ما می کنند، کاملاً بی توجهیم و شاید حیفمان –و یا حتی زورمان!!- می آید آنان را به عنوان یک پدیده باور کنیم.

*
به راستی چرا از چهره های ماندگار اطرافمان غافلیم. چرا فکر می کنیم دوران ما عصر قحط الرجال است و مشاهیرمان صرفاً به گذشته ما تعلق داشته اند؟
آیا این تفکر زمینه ای برای کاهش اعتماد به نفس افراد و از سوی دیگر عدم تکریم این چهره های ماندگار تاریخ ما نخواهد بود؟

*
بیایید از امروز چشمهایمان را بشوییم و دنیای اطرافمان را جور دیگری ببینیم. همه دوستان و اطرافیان خود را با این دید اثرگذار بودن در تاریخ ببینیم. تا در کنار هم و با هم هستیم به یکدیگر احترام بگذاریم و از کنار هم بودن لذت ببریم و از همنشینی با همدیگر افتخار کنیم. حتی چه اشکال دارد هر روز به بهانه ای با هم عکس یادگاری بگیریم؟ شاید به واسطه حضور یکی از ما در یک عکس نام و تصویرمان به واسطه دیگری جاودانه شود.
و ای کاش نام و یادمان به نیکی در تاریخ ماندگار شود.

*
بر خیز و در آینه بنگر! چهره ات را با نگاهی دیگر و با دقتی مضاعف و عاشقانه تر تماشا کن! شاید این صورت یکی از چهره های ماندگار تاریخی باشد که من و تو قرار است بسازیم!!

نوشته شده توسط خسرو دهاقین در یکشنبه دوازدهم مهر ۱۳۸۸ |

همیشه سعی کرده ام اهل تملق و چاپلوسی نباشم اما باید اعتراف کنم که فارغ از تفاوت دیدگاهی که بنده در برخی مسائل سیاسی با حضرت حجت الاسلام و المسلمین نکونام-نماینده پر کار و پرتلاش خوانسار و گلپایگان در مجلس شورای اسلامی- دارم، حقیقتاً او را چهره ای استثنائی و فرصتی ویژه برای توسعه و پیشرفت دو شهرستان می دانم. قصد دارم در آینده ای نزدیک به دلایل خود در این خصوص به طور مفصل بپردازم.
اخیراً سایت اطلاع رسانی حجت الاسلام نکونام با عنوان «فردای گلسار» که برخی از اخبار ایشان را منتشر می کند، در ابتکاری زیبا به قرار دادن پاسخ پیامهای شهروندان با دستخط خود نماینده محترم نموده که این نشانگر اهمیت و احترام به یکایک مردم و موکلان ایشان و پاسخگویی به سوالات آنان علیرغم مشغله کاری فراوان این نماینده پرتلاش می باشد. ضمن عرض سپاس و خسته نباشید و آرزوی توفیق برای ایشان، جوابیه ای که در پاسخ به پیام بنده در رابطه با تونل خوانسار-فریدن را مرقوم فرموده اند، جهت استحضار شما عزیزان تقدیم می دارم:

نوشته شده توسط خسرو دهاقین در چهارشنبه هشتم مهر ۱۳۸۸ |

ساعت 8 امشب که برای گرفتن فلان چیز به فلان جا رفته بودم، فلانی را دیدم. بعد از سلام و علیک حرفی زد که تا الان هنوز فکرش دارد آزارم می دهد.

گفت: آقای فلان که عضو فلان جا هستید! برادر بنده کلی هزینه کرده از فلان جا –اونهم با دعوت- اومده که در جشن فلان شرکت کنه و چنان لطفی بهش کردند که نگو! 6 تا لیوان به مناسبت بزرگداشت روز فلان دادند! که اونهم برداشته و برده فلان جا گذاشته و گفته واسه خودتون!

آقای فلانی به نظر شما این یه توهین به فلانها نیست؟! این کار تقدیره یا توهین؟!

ببخشید این همه فلان فلان کردم! چون ممکنه به فلان جای قبای فلانی بربخوره و به جرم نشر اکاذیب مجبور به پاسخگویی در فلان جا بشم.

گرچه این مسأله مستقیماً ارتباطی با بنده نداره اما جداً باور کنید به عنوان کسی که عضو فلان جاست از خودم شرمنده شدم

گاهی وقتها تقدیر نکردن بهتر از این گونه تشویق کردن است!

نوشته شده توسط خسرو دهاقین در یکشنبه پنجم مهر ۱۳۸۸ |

شاید هیچ چیزی برای انسان -به ویژه ما ایرانیها- بیشتر از تعریف و انتشار یک شایعه آن هم با کلی آب و تاب کیف نداشته باشد!
اما به راستی اگر همین شایعه خبری جعلی و دردناک در مورد خودمان باشد باز همان احساس در وجودمان فوران می کند؟؟؟

نوشته شده توسط خسرو دهاقین در چهارشنبه یکم مهر ۱۳۸۸ |