دقایقی پیش برای خواندن خبر در سایت رسمی فرمانداری خوانسار که مدت زیادی از آغاز به کارش نمی گذرد، مراجعه کردم که با هک شدن دو خبر آن توسط گروهی به نام ScarY-BoyS UnderGround Team  مواجه شدم!
از جزئیات این تیم هک خبری ندارم.(راستش توی گوگل سرچ کردم اما ترسیدم سایتشونو باز کنم خودم هک بشم)
هکر ها این تصویر رو هم از خودشون به یادگار گذاشتند. کی نوبت ما بشه الله اعلم!!

نوشته شده توسط خسرو دهاقین در چهارشنبه سی ام آبان ۱۳۸۶ |

امشب افتخار حضور در یکی از مساجد شهر را برای شنیدن درد و دل مردم داشتیم. البته همراه با شهردار و فرماندار محترم و برخی از مسوولین عزیز شهر.
بگذریم از این که مردم دل پری از همه داشتند اما نکته حائز اهمیتی که در مورد ان مقاله ای(انشاءا...)خواهم نوشت عدم اطلاع برخی از مردم از برخی مسوولیتها و وظایف است. مثلا در لابلای صحبت نماینده مردم محل در خصوص مشکلات یک پیرمردی در وسط جمعیت داد زد: همش تقصیر این شهرداره که اداره برق و همه ادارات رو برداشته برده بالای شهر!! حالا یکی بیاد و قسم بخوره که بابا اداره برق و بقیه ادارات زیر نظر شهرداری نیست والا!!
اما جالب تر این که آقای فرماندار در بین صحبتهاشون داشتند می گفتند: با تلاشهایی که در زمینه اشتغال شده به جرات میتونم بگم که در آینده ای نزدیک بیکاری در خونسار به صفر می رسه. که یه رندی از اون گوشه کنارا داد زد: معلومه، چون همه بیکارا مهاجرت می کنند میرن، دیگه بیکاری نمی مونه!! عجب ادمایی پیدا می شن، نه؟!!

نوشته شده توسط خسرو دهاقین در چهارشنبه سی ام آبان ۱۳۸۶ |

ظاهرا برای اولین بار یک خوانساری توانست در ترکیب هیئت دولت به عنوان وزیر حضور یابد.
امروز مجلس با رای اعتماد به محرابیان، وزیر خوانساری الاصل پیشنهادی صنایع، حضور وی برای صدارت این وزارتخانه را تایید نمود.
فارغ از جنجالها و مسائل سیاسی،امیدوارم این انتخاب منشاء خیر برای میهن عزیزمان و بالاخص شهرستان خوانسار باشد.

متن كامل گزارش محرابيان به مجلس براي كسب راي اعتماد وزارت صنايع

خبرگزاري فارس: سوابق علمي، اجرايي،فرهنگي و سياسي علي اكبر محرابيان و عملكرد قبلي و كنوني وي براي كسب راي اعتماد به مجلس ارائه شد:

نوشته شده توسط خسرو دهاقین در چهارشنبه بیست و سوم آبان ۱۳۸۶ |

چندی پیش وبلاگ خبرگزاری خوانسار، خبر ذیل را منتشر نمود:

جلوگيري از تخريب خانه تاريخي دکتر جعفري

روز جمعه در حالي که بسياري از ادارات  تعطيل بودند شخصي که خانه قديمي دکتر جعفري را خريداري کرده بود قصد تخريب آنرا داشت ولي  با اقدام به موقع شوراي اسلامي شهر خوانسار و پليس 110 و ميراث فرهنگي شهرستان خوانسار  اين اقدام ناکام ماند و با گرفتن تعهد کتبي از ايشان مبني بر اينکه فعلا تخريب اين ساختمان را متوقف کند ماجرا پايان پايان يافت. گفتني است اين شخص همچنان بر حق خود که خانه متعلق به ايشان است و حق خراب کردن آنرا دارد اصرار مي ورزيده است . هوشياري مسئولين اين بار يکي از آثار تاريخي و فرهنگي شهرستان خوانسار را نجات داد. اي کاش در موارد قبلي تخريب آثار تاريخي خوانسار نيز چنين مسئوليني بر راس امور بودند.

 ماجرا بدین شکل قرار بود که خانه تاریخی جعفری که در اسفندماه 85 با تلاش ریاضت، نماینده میراث فرهنگی و گردشگری خوانسار، جزو آثار ملی و تاریخی خوانسار ثبت گردید و طی نامه ای مراتب به مالک ابلاغ گردید.

ظاهرا چندی پیش این خانه توسط افرادی خریداری می گردد که روز جمعه چهارم آبان ماه اطلاع می رسد فضای داخلی منزل مذکور توسط چند کارگر و طبق به دستور خریداران در حال تخریب می باشد.

بلافاصله نماینده میراث فرهنگی خوانسار در جریان امر قرار می گیرد و آقای خامه یکی از اعضای شورا که منزلشان در نزدیکی این بنا قرار داشته نیز به نمایندگی از شورا شجاعانه در محل حاضر شده و با افراد فوق الذکر در خصوص ممنوعیت تخریب آثار تاریخی گفت و گو نموده و هشدار شدید می دهند. علیرغم حضور نیروی انتظامی به دلیل عدم اجازه این افراد، امکان ورود به خانه میسر می شود ولیکن موارد صورتجلسه شده و از خریداران تعهد کتبی مبنی بر توقف کار اخذ می شود.

سایر اعضای شورا در این مدت هماهنگی لازم را با مسوولین ذیربط انجام می دهند (از جمله شخص بنده که با اطلاع از موضوع توسط یکی دیگر از اعضای محترم شورا، با توجه به عدم حضور در شهر، چندین بار تلفنی موضوع را پیگیری و حتی با فرماندار محترم در خصوص دستور به نیروی انتظامی جهت سرکشی مرتب به محل و جلوگیری از ادامه احتمالی کار تماس حاصل نمودم)

خوشبختانه کار متوقف شد اما بنا به اظهار مالکین تعدادی از درها کنده و بخشی از فضای داخلی تخریب شده بود.

در روزهای آتی طی مکاتبه با نماینده جوان و فعال میراث فرهنگی و گردشگری (که انصافا بسیار قوی در این خصوص عمل کردند) در جهت تاکید بر پیگیری این امر انجام و از دادگستری نیز تقاضای پیگیری لازم و جدی در این خصوص انجام شد.

با توجه به مراجعه مجدد نماینده میراث و عدم اجازه ورود به ساختمان به بهانه های مختلف، بالاخره دادستان محترم شخصا وارد عمل شده و همراه با نماینده میراث و نیروی انتظامی وارد ساختمان شده و از نزدیک موضوع را بررسی و دستور اکید بر ممنوعیت هر گونه اقدامی در خصوص ادامه تخریب این بنا را صادر کردند.

گرچه خسارات وارده بسیار اسفناک است اما با توجه به سالم بودن درها و تخریب صرفا یکی از سقفها امیدواریم شرایط مرمت و بازسازی این بنا مهیا و برخورد لازم و قاطع با متخلفان در این خصوص صورت پذیرد.

به محض کسب اطلاع از نتیجه این پرونده گزارش مفصلی تقدیم شما خواهم نمود.

ضمنا لازم می دانم مجددا از زحمات و تلاشهای آقای ریاضت، نماینده محترم میراث فرهنگی و گردشگری خوانسار که در راستای حفظ میراث فرهنگی این شهر در عرصه های مختلف تلاش می نماید و نیز دادستان محترم شهرستان برای اهمیت دادن به این موضوع و حضور قاطعانه در این عرصه، نهایت قدردانی را داشته باشم.

نوشته شده توسط خسرو دهاقین در چهارشنبه بیست و سوم آبان ۱۳۸۶ |

جاده دربند- وادشت

ادامه عکسها را در بخش ادامه مطلب ببینید

نوشته شده توسط خسرو دهاقین در جمعه هجدهم آبان ۱۳۸۶ |

 بدینوسیله درگذشت پدر بزرگوار مهندس قنادی، مدیرعامل شرکت اطلاع رسانی هامانت را تسلیت عرض نموده، از خداوند منان برای آن مرحوم طلب آمرزش و رحمت و برای خانواده و بازماندگان صبری جمیل مسئلت می دارم

نوشته شده توسط خسرو دهاقین در چهارشنبه نهم آبان ۱۳۸۶ |

نه از کفر و نه از دین می نویسم

نه از مهر و نه از کین می نویسم

دلم خون است می دانی برادر

دلم خون است، از این می نویسم

قیصر هم رفت

با دلی پر از خون، با لبی پر از حرفهای ناتمام...

بار دیگر دوبیتی زیبایش را که در دفتر شعرم به یادگار نوشته بود مرور می کنم.

10 سال پیش، دانشگاه شیراز، جشنواره شعر دانشجویی کشور

صبح یکی از دوستان خبر پروازش را داد، اشعار نابش – تا جاییکه حافظه یاری می داد_ به سرعت در ذهنم مرور می شد:

سراپا اگر زرد و پ‍‍ژمرده ايم          ولي دل به پاييز نسپرده‌ايم
چو گلدان خالي لب پنجره           پر از خاطرات ترك خورده‌ايم
اگر خون دل بود ما خورده‌ايم       اگرداغ دل بود ما ديده‌ايم
اگر دل دليل است آورده‌ايم        اگرداغ شرط است ما برده‌ايم
اگر خنجر دوستان گرده‌ايم         اگر دشنه دشمنان گردنيم
گواهي بخواهيد اينك گواه            همين زخمهايي كه نشمرده‌ايم
دلي سربلند و سري سربه زير     از اين دست عمري به سر برده‌ايم

و چه زیبا دل به پاییز نسپرد و رفت...

اکنون ما ماندیم و دفتری پر از حرفهای ناتمام

آه...ای دریغ و حسرت همیشگی....

ناگهان چه زود دیر می شود

نوشته شده توسط خسرو دهاقین در سه شنبه هشتم آبان ۱۳۸۶ |