آب بازی عنوان کلمه ای است که پسرم امیرحسن (که تازه دارد حرف زدن را تمرین می کند) چند وقتی است که ظهرها ورد زبانش شده.... معمولاً بعد از این که ناهار می خوریم بلند می شود و سعی می کند لباسش را بکند و به طرف در حمام می رود و با گفتن کلمه ی آب بازی از من یا مادرش می خواهد تا در حمام را برایش باز کنیم تا به قول خودش آب بازی کند.

نوشته شده توسط خسرو دهاقین در دوشنبه بیست و ششم تیر ۱۳۸۵ |
چند روز پیش که با دوست و همکارم آقای مسعود رمضانپور رفته بودیم به کانون شهید رجایی داران، در کتابخانه ی کانون که کتب چندان مناسب و جدیدی نداشت چشمم به تعدادی کارتن کتاب در گوشه کتابخانه افتاد. پرسیدم این کتابها را تازه خریده اید؟ یکی از همکاران کانون گفت: نه این کتابها چند ماه است که از طرف امورتربیتی برای نمایشگاه آورده اند ولی بعد از تمام شدن نمایشگاه کارتن کرده و از ما رسید گرفته اند. گفتم : خوب در کتابخانه از همین کتابهای جدید استفاده کنید. گفت: اجازه نداریم. می گویند برای فروش است. این طور که این دوست عزیز می گفت این کتابها از پاییز سال گذشته تا حالا که تابستان است داخل کارتنها در همین کتابخانه مانده اند. انصافاً این بی انصافی نیست؟ اگر این کتابها از کارتن بیرون می آمد و در قفسه های کتابخانه برای استفاده قرار داده می شد اثر بیشتری داشت یا وضعیت فعلی؟ بهتر نیست برخی از مسوولین محترم به و یژه در بخش فرهنگ،  فکر اقتصادی را کنار بگذارند و به فرهنگ و دانش و بینش بیشتر بها بدهند؟! شاید فعال کردن ۲۶ کتابخانه مستحق بهتر از راه اندازی ۲۶۰۰۰ نمایشگاه کتاب باشد!

 

نوشته شده توسط خسرو دهاقین در یکشنبه بیست و پنجم تیر ۱۳۸۵ |

نوشته شده توسط خسرو دهاقین در جمعه بیست و سوم تیر ۱۳۸۵ |

نوشته شده توسط خسرو دهاقین در جمعه شانزدهم تیر ۱۳۸۵ |